دموکراسی واژه ای یونانی است که در سده شانزدهم از طریق زبان فرانسوی رسیده زبان انگلیسی شد. دموس در لسان یونانی به سمت معنای مردم و کراتئین به معنای حکومت کردن است. از این رو برخی دموکراسی را در این معناها اصطلاحی به کار برده اند: «برابری فرصت ها برای افراد یک جامعه به منظور برخورداری از استخلاص ها و ارزش های اجتماعی» الا «حکومت مردم به سمت وسیله ی مردم» و یا معانی دیگر.
نظام های دیپلماتیک از ازلی الایام با اندیشه ی دموکراسی آشنا بوده اند، به گونه ای که حتی رؤسای برخی از قبایل با شیوه ی انتخابی گزینش می شدند. باب قرون چهارم و پنجم قبل از میلاد ایضاً این اندیشه در یونان باستان، به ویژه باب آتن، به سمت صورت دموکراسی مستقیم تحقق داشته است. برخی دانشمندان از آغاز ایضاً با این پندار مخالفت ورزیدند. افلاطون و ارسطو حکومت حکیمان و جمهوری را حرف دموکراسی اولویت دادند. انقلاب کبیر فرانسه باب سده های اخیر، نشانه ی عطف بزرگی در تاریخ پیروزی دموکراسی است.
بخش حکومت از دو حیث مشروعیت فلسفی و پذیرش جامعه شناختی قابل بررسی است. مشروعیت فلسفی به معنای حقانیت و بایستی حکومت است; یعنی وقتی این پرسش مطرح می گردد که چرا باید الگو حکومتی «الف» در اجتماع تحقق یابد و یا این که چرا آدم باید از این مدل حکومتی اطاعت کنند، پاسخ به این پرسش ها مشروعیت فلسفی را اظهار باده کند. ولی آن فصل که این استخبار ها طرح می گردد که چرا حکومتی مقبولیت اجتماعی پیدا می کند و مردم تابع ثانیه می گردند، مقبولیت جامعه شناسی مطرح است.