کتاب چهل تکه

خرید این محصول

» :: کتاب چهل پاره

23 داستان کوتاه از مسلم شوبکلائی را دراین کتاب بخوانید...

برخی اندیشه باده کنند نگارش کار سختیی است. و بعد، اسم می گیرند که تو خامه فرسایی باده کنی. حقیقت این است - گرچه قید قدمی دورتر از حقیقت ایستاده باشم - و باورم شده است - گرچه نتوانم بر ثانیه استدلالی خرسند کننده بیاورم - که هرگاه قلم برمی دارم، انگار اتوماتیک است، لجام گسیخته به تاروپود اندیشه هایم می تازد؛ آن دم، پندار هایم اوج می گیرد، موج برمی دارد، تاب می خورد و آکنده از توان می شود و آنگاه الهام. تنها چیزی که وامی داردم تا اقل بنویسم [خودم اندیشه می کنم در نوشتن کم کاری باده کنم] و عزب بندی که قید می زند قلمم را تا بند دلم را بازنکند حیاست. از رسو ایی می ترسم. آب ندهد. نکند مقراض پس، انباردار دل را پندها داده ام تا حبل بدون حیایی بند ُتنبان ببرد و اتفاقی که نباید بیفتد. وقتی با خود خلوت می کنم، قطرات دمع پهنای صورتم را باده گیرد و آرزو می کنم: کاش دانسته هایم اندکی بیشتر از بافته هایم بودند. کاش بافته هایم شخصی و پیچیده باب ملحفه ی عمر چندساله ام نبودند. وقتی مادرم چهل پاره از زایده های پارچه های گوناگون را به هم می دوخت، قماش ای رنگین آشکار می آمد، زیبا و دلفریب، هرچند پاره به پاره ی آن نه فریبنده بودند و نه در سایز هم. آنچه تقدیم می شود حکایت هایی است که نه از نظر سیاق و استیل نوشتاری، خیر از نظر بلندی و کوتاهی، و نه از نظر سوژه مناسبتی حرف بازهم ندارند، اما مجموعه ای شکیل را بنا می نهند. احتمالا برای الگو ریزی حکایت های بلند ایرانی مددکار نویسندگان در خلق رمان های ادبی پرقیمت ایرانی باشد.

خرید این محصول