» :: رمان ثانیه سال ها مهناز دختری خوشبخت
است و تعیش عادی خویش را دارد . او دلباخته ی آشنا و بازهم بازی دوران کودکی
خود ، بیژن شده و حتماً بیژن بازهم نسبت به او بی میل نیست . اما حکایت از
توشه شروع میشود که خانواده ی شاهین تاب مهناز را برای پسر بزرگشان ، بهرام ،
خواستگاری میکنند …