تعریفی که آبراهامیان از ”نظریه اسبابچینی “ به دست می دهد تصویری است کاملاً
مطلق گرایانه از دیدگاهی اسم و سطحی: این
تصویر قید اینسان است که ایران صحنه ای است که بازیگران آن از سوی قدرت های خارجی بازدید می شوند و نقشی که به تقبل گرفت ه اند یا کلماتی که بر زبان باده رانند نیز از برون تعیین شده است .
بازیگران، یعنی
ایرانیانی که باب صحنه سیاست اند، تنها مثل عروسک چادر شب بازی ید آموز و دست به امر نیروهای
خارجی عمل می کنند. آنچه چهر می دهد نه از روی تصادف، نه برحسب ابداع لحظه ای و خیر از آهنگ آزاد افراد پاداش باده شود. با ا چشمانداز کاری که برای تفسیرگر
دیپلماتیک باده ماند این است که آشکار آهسته کدام قدرت خارجی کدام بازیگر چهر صحنه را در اختیار خویش دارد . من این عشوه استدلال را ”شیوپارانویایی“ (تشویش و بیم از اسبابچینی مخفی دیگران
علیه خود ) در فرهنگسیاسی ایران نام گذاشته ام.....
این ارض از شمال و شرق با لائوس و کامبوج، از جنوب با مالزی و از غرب با میانمار همسایه است. باب این کشور همانند دیگر کشورهای منطقه آسیای جنوب شرقی، باران بارانهای فصلی باعث رویش جنگلهای بارانی استوایی شده است.
تایلند در گذشته سیام نامیده میشد اما باب واحد زمان ( ۱۹۴۹ به طور رسمی نام تایلند بر آن نهاده شد. نام تایلند از قوم تای افسرده شده است. تای به مفهوم آزادی نیز هست.