گوگل مارکت

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

گوگل مارکت

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

رمان دوئل دل


» :: رمان دوئل دل
باب فضای خفقان آور و ترسناکِ میانتان هر روز از بهر زنده ماندن کمی بیشتر از قبل دست و پا زدم.
نه اینکه زندگی اجرا کردن را یادم نداده باشند… نه..!!
فقط میانِ این دود و باروت، هر روز کمی بیشتر از دیروز نفس رسم کردن را فراموش کردم..
خط فرضی و قرمز میان حفره های تفنگِ شما، مرز میانِ احساس و زندگی ام را ساخت…
پابرهنه و محکم، در این فضای تنگ و مرگبار ایستادم و از احتمالِ کشیده شدنِ تمام لحظه ی ماشه هایتان نهراسیدم..
اما شما فراموش کردید که قلب و صدر ی من جایگاه و ماوای اول و آخرِ گرد هایتان خواهد بود!

رمان واحد رو به رویی


» :: افسانه واحد چهره به رویی
داستان درباره ى زندگی یه دخترو پسره. دو نفر آدم عادى که زندگى اونها رو سر راه هم قرار میده.
دو آدم از دو دنیاى مختلف، از تاخت شهر مختلف و با عقاید مختلف . دو نفر که سرنوشت اونها با هم بودنه .
دختر تنهاست و فقط خدا رو داره و پسر به سمت آشکار تنها نیست اما در باطن از همه تنها تره!

رمان توماژ


» :: افسانه توماژ
رمان در باره مردیه به عنوان توماژ … توماژ یه مهندس سرامد حرف یه کارتل موفقه که با زحمت شبانه روزی بشخصه و دوستش تونسته پیشرفت اضافی بکنه اما او یه هدف دیگه هم داره اون هم برنده شدن حرف یه ارزان‌خری برای یه پروژه بزرگه که با همین بهانه به سرزمین مادری برمی گرده و با افرادی انباز می شه که روزی اون چهره به بدترین نحو زمین نواختن …
لیک در این آشکار اتفاقات زیادی می افته و رازهای زیادی برملا می شه که رفاقت این‌همه ساله و عهد محکم برادریشون رو ید خوش طوفان های سهمگین باده کنه …

رمان کنارم بمان


» :: رمان کنارم بمان
تعیش تکرار مشکلات و اتفاقاته دردهای که شاید یکی باشن اما پرتره العمل همه یکی نیست ظرفیت همه یه اندازه نیست
شاید حرف خودمون مقایسه شون کنیم و درکشون نکنیم اما بنظر اونا کاراشون اسم باشه
گاهی با دیدن یه ائتلاف میگیم:آخرش معلومه اما نمیدونیم که اقبال عاشق بازی با آدماست
ممکنه مهره شطرنج تعیش چهره به نفع ما حرکت بده یا ممکنه با یه حرکت کیش و مات مون بکنه کسی چه میدونه…
مریم هم فکر میکرد تحرک بعدی چهره میدونه از خیلی چیزا سرسری گذشت و ندید یه سرباز ساده ممکنه
امپراطور رو آیین و مات کنه نفهمید شاید شاه مقابل فقط لباس شاه تنشه
زود قضاوت کرد خیر تنها مریم خیلیا اینکارو کردن اکنون باید دید حرکت بعدی سرنوشت در مقابل قضاوت زود اونا چیه
باید دید ماهان همون شاه پرادعا و مقاومه یا…
این داستان،داستان تعیش مریم و شهریه

رمان هم روزگار


» :: رمان بازهم روزگار
رامش فکر باده کرد که یک دختر معمولی است ، از یک اعقاب معمولی و تا سطح پایین. با مشکلات و اتفاقات روزمره ، از همین زندگی هایی که فراوان در اطرافمان جاری است. فکر می کرد که انسان های اطرافش همان هستند که آرم می دهند. اما با کمک گذشت دوران باده فهمد هیچ کدام از آدم های مناسبت اعتمادش آنگونه که به نظرش می رسیدند ، نبودند. این روایتی از تغییر انسان های بازهم روزگار ماست.