گوگل مارکت

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

گوگل مارکت

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

داستان های کوتاه آمریکای لاتین (جلداول)


» :: داستان های کوتاه آمریکای لاتین (جلداول)


یک تذکره دو جلدی و آلبوم ای از داستان های کوتاه آمریکای لاتین است که توسط روبرتو گونسالس اچه وریا باب دانشگاه آکسفور چاپ شده است .

به کوه طور کلی روند داستان نویسی در آمریکای لاتین را به سمت 3 دوره استعمار ، ملت های اخیر و دوران معاصر تقسیم بندی کرده و برای هر دوره نمونه های بارز و جمال را انتخاب کرده . یک مورد دیگه، مقدمه بسیار قشنگ کتاب باب مورد روند داستان کوتاه در آمریکای لاتین و همچنین مختصر شرح اسم و نقدی بر تمام ادیب قبل از بیان حکایت نوشته شده توسط او می باشد که کار فوق العاده ایا بود . من به سمت شخصه عاشق اینم که کتاب حتما آغاز داشته باشه و شرحی بر احوال نویسنده .

توصیه می کنم حتما بخونیدش برای‌اینکه اولا داستانهای فوق العاده ای داره دوماً مطالب آموزنده و بسیار ارزشمندی باب باب شکل گیری این نوع از ادب در منطقه مذکور . خیلی خیلی بلند بود . ادبیات آمریکای لاتین کلا چیز جادویی و محسور کننده ای هست اصلا انسان به یک فضای دیگه باده ره

یک نکته دیگه طرح روی جلده به خصوص جلد یکش . بی نظیره من وقتی دیدمش واقعا از قشنگیش اطاق خوردم و بس دنبال طراح جلد گشتم انتظار داشتم یک ایرانی گم آوازه باشه  بعد یک دفعه آگاه شدم که نوشته نقاشی های روی جلد اثر دیه گو ریورا است و وقتی توی نت سرچ کردم متوجه شدم نقاشی مکزیکی و از رهبران جنبش هنر تازه مکزیک بوده که برابر فریدا کالو بوده که گمونم اسم همسرش را بیشترین‌ها شنیده باشید که راجع بهش ظاهرا فیلم های متعددی هم اسم شده . آخری جملات بیاض خاطرات او عبارت بوده اند از " امیدوارم که عزیمت دلپذیر باشد و امیدوارم که هرگز برنگردم"

  

 قسمت های زیبایی از کتاب

 اگر در این آفاق چیزی باشد که انسان با احساس رضایتی سنگدلانه به سویش کشیده شود ، آن همانا خواری دادن به انسانی دیگر است .

  

احتمالا خوشبختی حقیقی در این است که باور کنیم خوشبختی را برای همیشه از دست داده ایم .

 

به فکر همه چیزهایی افتادم که برای همیشه از دست داده بودم ، ار چه تقصیر خودم عدم ، هیچ کس راهی نشانم نداده بود .

 

دوستت دارم و این اصلاً خوب نیست . تنها یک سنخ دیگر بدبختی است .

  

 کسی که گوش باده کند ممکن است چیزی بشنود که پشیمان بشود .

   

من بس خنگ و دست و خطوه چلفتی هستم . البته امروز می گویی ید و خطوه چلفتی  ، آن روزها اسمش معصومیت بود و تو عاشق این حالت بودی .

 

خوش دارم در فیلم بعدی ام به سمت من پرتره متفاوتی بدهند . افسونگر آق در دهکده وحشی ها ؟ خیر ، امروز نه حوصله قهرمان لعب دارم نه حال خطر . امراء اسمی بهتر است ( طراح مد الا چیزی مثل ثانیه ) ، پول دار و بی آقا بالاسر ، که خودش صفت و عزب توی آپارتمانی در نیویورک زندگی می کند ، یا در پاریس یا در لندن . روابط فصل به گاه سرگرمش باده کند ، اما اسباب تغییرش نمی شود . احساساتی نیست . بعد از صحنه به هم زدن با جانب سیگاری روشن می کند ، کنار پنجره قدی آپارتمانش می نشیند و منظره شهر را تماشا می آهسته .