گوگل مارکت

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

گوگل مارکت

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

تحقیق بزهکاری اطفال و نوجوانان


» :: تحقیق بزهکاری بچه‌ها و نوجوانان

تأثیر ناهنجاری اعقاب

باب مورد ناهنجاری و عدم انسجام خانواده، پژوهشگران اخیراً پژوهشی اجرا داده و از چهار سنخ آسیب برای خانواده نام می‌برند که حرف طرز رفتار نابه‌هنجار فرزندان مؤثر می‌باشد:

الف) خانواده بی‌کفایت

این اعقاب فاقد منبع‌ها جسمانی یا روانشناختی مؤثر برای سازگاری با عوامل مدنی در زندگی‌های بهنجار است، بنابراین نمی‌تواند با مسائل زندگی فامیلی مقابله کند.

ب) اعقاب ضد اجتماعی

این خانواده واجد ارزش‌هایی به تشدد مغایر حرف ارزش‌های اجتماعی می‌باشد و رفتارهای نامطلوب را تشویق می‌کند. به ایقان اکثر جرم‌شناسان، اسباب زندگی برخی از خانواده‌ها اساساً نابه‌هنجاری را تأیید می‌کند.

ج) خانواده بی‌سامان

این اعقاب با کنش‌ها و اختلالات رفتاری نظیر غیرمنطقی بودن، دعوا، اختلاف و... آشکار می‌شود و اعضای آن دارای شخصیت‌های مخرب و غیرعادی هستند و که فضای سرا را به سمت اضطراب و تنش می‌کشانند. هرچند والدین باب چنین خانواده‌هایی ظهور فیزیکی دارند، اما فضای حاکم بر خانواده توأم با اخراج فرزندان، عدم محبت و بی‌التفاتی به مسائل آنها می‌باشد. کودک یا نوجوان این خانواده به دلیل کمبود انس و تربیت ناصحیح باب مواجه با یک محبت کاذب اقدام به انهزام می‌کند. والدین چنین خانواده‌هایی باب کانون ارتباطات فامیلی حضور فعال ندارند؛ فرزندان به اسم خود آزاد شده‌اند و روابط آنها فاقد هر نوع نظارت صحیح می‌باشد. باب این اعقاب کارکرد تربیتی و کنترل غیررسمی خانواده تضعیف شده، آرزوهای بی‌حد و عجیب شدت یافته و زمینه هنجارشکنی فرزندان آماده است.

این سنخ خانواده، فاقد پول مدنی است و نمی‌تواند به عنوان یک منبع کنترل، مانع رفتارهای تند جوانان از جمله انهزام آنان از خانه شود.

د) خانواده از هم گسیخته

این اعقاب به بلد از دست ادا کردن پدر یا مادر خانواده بر اثر مرگ، طلاق یا جدایی، در اکثر موارد برای تربیت فرزندان و سازگاری اجتماعی آنها دستخوش مشکل می‌باشد. باب چنین خانواده‌ای فرد با احساس ناکامی و محرومیت، افت محبت و خلأ عاطفی برابر است. باب صورتی که فردی جانشین والدین خانواده شود، حدس اختلال در هویت خانوادگی و عدم پذیرش او از سوی فرزندان و ناسازگاری با وی و فرزندان نانتی وجود دارد. همین قضا می‌تواند اساس اختلالات رفتاری مانند فرار از خانه را فراهم کند.

هـ) خشونت در اعقاب

فرار از سرا یکی از بازتاب‌های خشونت منسوب ومربوط به‌خانه می‌باشد که به سمت دلیل تأثیرات اجتماعی آن قابل تأمل است. اعمال خشونت‌های روحی، جسمی و جنسی از سوی اعضای خانواده (تجاوزات جنسی توسط پدر یا بدل پدر یا برادر بدنی یا ناتنی) عامل بسیار مهمی در فرار کودکان جرأ اظهار مشکلاتشان را ندارند و بنابراین از خانه انهزام می‌کنند. آنان هرگاه از سوی نیروهای امنیتی مجبور به سمت بازگشت شوند، تمایلی به این کار ندارند، برای‌اینکه از محیط ناامن خانه ناراضی‌اند و می‌هراسند.

و) تبعیض در خانه

بسیاری از والدین آگاهانه یا ناآگاهانه با تبعیض بین فرزندان، موجب افتراق بین آنها و دلسری از زندگی می‌شوند. حق‌کشی در مواجهه با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و عدم اتخاذ پهنه اسم برای برخورد با خطاهای فرزندان و تنبیه تبعیض‌آمیز براساس برتری ابن حرف دختر یا بالعکس موجب سل اعتماد به نفس و بدبینی فرزندان نسبت به والدین می‌شود. تبعیض باب خانه حرف روحیه حساس وعزت نفس دختران منافات دارد و لطمات جبران‌ناپذیری را بر روح و روان آنان رسیده می‌کند. عمل تبعیض با ابداع بحران‌های روحانی و سرخوردگی، آنان را به سوی عکس‌العمل‌های منفی نظیر فرار از سرا بازار می‌دهد.

 

ز) انحصار مطلق

در این نوع شیوة تربیتی، فرزندان از آزادی و اختیار لازم، متناسب حرف پرده و شرایط خویش محرومند. آنان باید نظر والدین را بدون آگاهی از علت ثانیه انجام دهند و حق اظهانظر، مداخله یا تصمیم‌گیری را ندارند. مخصوصاً باب ازدواج نمی‌توانند درباره زندگی آینده آشنا تصمیم بگیرند و باید تن به ازدواج‌های اضطراری دهند.

در این خانواده‌ها به خواسته‌های مادی و معنوی فرزندان توجهی نمی‌شود. بنابراین توانایی و مقاومت آنها در بازهم می‌شکند. فرزندان انتساب به سمت خانواده خود احساس نارضایتی، تحقیر، تنفر و سرخوردگی می‌کنند. زیرا همنوایی با هنجارها و درخواست‌های خانواده، برای آنها سنگین بوده و سبب ایجاد تنفر از اعقاب می‌شود. لذا از هر فرصتی جهت عدم پیروی از ناهنجاری‌های خانواده بهره می‌برند و درصدد هستند با فرار از خانه، از این محدودیت‌ها رهایی یابند.

ح) آزادی مطلق (فرزندسالاری)

همانطور که عدم توجه به سمت نیازهای عاطفی فرزندان می‌تواند عامل فرار آنان از کانون خانواده باشد؛ توجه بیش از حد عادی و در انتخاب گذاشتن بیش از حد امکانات یا اجابت فوری درخواست‌ها (فرزندسالاری) بازهم می‌تواند زمینه مسائلی برای‌اینکه فرار از خانه را ایجاد نماید.

در عشوه فرزند سالاری، همیشه تمایلات و خواسته‌های فرزندان فوراً محقق می‌شود. بنابراین به سمت محض ایجاد مشکلات، بحران‌ها و فشارهای تعیش که باب آن تحقق برخی از آرزوها ممکن نباشد، یا در شرایطی که خواسته‌های فرزند به افراط می‌گراید و والدین با آن مخالفت نمایند، فرزند به دلیل تربیت عاطفی و غیرعقلانی و عدم درک منطقی شرایط، مسائل بسیار کوچک به بلد پست بودن آستانه مقاومت، در نظر فرد بزرگ و غیرقابل تحمل جلوه می‌کند. این گونه رفتار و برداشت‌ها افزون‌تر ناشی از ضعف والدین در پرورش فرزندان است.

اکنون به چونی و ترکیب خانواده و رفتارهای جوراجور برخی از والدین باب رابطه با فرزندان می‌پردازیم:

چگونگی ترکیب خانواده

1- بی‌بنیگی والدین

کودکی که به سمت حال خود رها شود، به سمت طور کلی از محبت والدین خویش محروم یا دستخوش کمبود محبت می‌گردد. زیرا آنان هیچ نوع اقدامی برای راهنمایی و ارشاد وی نمی‌کنند و از بهر سازندگی و تربیت او نیز گامی برنمی‌دارند.

«از مشاهده نوجوانان بزهکار، اغلب تکلیف فامیلی ناشی از ضعف و خودکامگی والدین به چشم می‌خورد. پدر و ام از اقتدار و نظارت خویش دست می‌کشند، زیرا خودخواه هستند، از بذل محبت افسوس می‌ورزند فقط در پندار تأمین آرامش خود می‌باشند. از بروز احتمالی جدال و اختلاف بین خودشان و کودکان می‌ترسند و گمان می‌برند که کودک باید رفیقی برای آنان باشد. قادر نیستند انس و نوازش را حرف قاطعیت و استواری به هم درآمیخته و تلفیقی بین آن دو ایجاد کنند. غافل از این که سعدی شاعر ارجمند ما که مربی و معلم شایسته‌ای نیز بود، در گلستان خویش در اسم تربیت اطفال گفته است:

درشتی و لینت به سمت هم در، به است چو رگ زن که جراح و بریزه نِه است

«در چنین خانواده‌ای، بچه خویش را مرکز جهان پنداشته و صاحب قید حقوق می‌داند. از ضعف والدین خویش برخه برداری می‌کند و روش‌های اخاذی را به کار می‌برد و می‌کوشد آنچه را یکی از والدی