» :: خدایان عطشان اند
خدایان تشنه اند
عنوان اصلی: Les dieux ont soif
رمانی مهیب و تکان دهنده، اثر آناتول فرانس دربارهٔ برخی وقایع بعد
ازانقلاب فرانسه میباشد، که در واحد زمان ( ۱۹۱۲ منتشر شدهاست. این رمان سرگذشت
انقلابیونی را روایت میکند که پس از رسیدن به قدرت خویی حیوانی به خویش
میگیرند و به نام آزادی دست به سمت هر جنایتی میزنند.
محور این رمان، به سمت ماجرای یکی از انقلابیون فرانسوی الا به اصطلاح : یک
همشهری پاک پاریسی، به نام «اواریست گاملن» اختصاص دارد که پس از عضویت در
هیأت منصفهٔ دادگاه اغتشاش دگردیسی یافته و به سمت موجودی سفاک و خونخوار
تبادل میشود حرف جائیکه حتی از صدور حکم اعدام برای خواهرش نیز إبایی
ندارد. بدین انتظام باب این رمان با دستمایه قرار دادن داستان مذکور بخشی از
تاریخچه انقلاب کبیر فرانسه روایت میشود. انقلابی که تمام نهار بیشتر از
روزهای پیش فرزندان خویش را بلعید، حتی سران اصلی انقلاب همچون دانتون و
روبسپیر از این قاعده مستثنی نبودند.
قسمتی از کتاب:
«...خدایان نوظهور، یعنی اجامر چهر سنگفرش کوچههای پاریس تشنهٔ خون شده بودند!» . «بدبختانه تاریخچه بشر را همین اجامر میسازند!»
«افسوس که بدنهادان و فرومایهگان نمیگذاشتند! هنوز شکنجهها لازم بود،
هنوز ریختن خونهای ناپاک ضرورت داشت ... دیگر نه اطلاعاتی، خیر
بازپرسیهایی، نه گواهانی و نه وکلای مدافعی ضروری حیات و تنها عشق به میهن
جانشین همه جسم گردید. دیگر متهم که بزهکاری یا بیگناهی را در خود نهفته
داشت، مقابل هیأت منصفهٔ میهنپرست، لال و خاموش میماند و در قید اینسان حالی
میبایست به سمت افترا او که سراسر ابهام و پیچیدهگی بود، رسیدهگی کرد ... به
جای صندلی متهم سکوی وسیعی گذاشته بودند که امکانپذیر حیات پنجاه نفر روی آن
بنشینند. محاکمات دیگر به کوه طور دستهجمعی انجام میگرفت. دادستان همهٔ اسامی
را باب یک ادعانامه ذکر میکرد و اشخاصی را به همدستی یکدیگر در مظاناتهام
میدانست که اغلب برای اولین پاس در دادگاه با بازهم روبهرو میشدند ... هر
متهم سه الا چهار دقیقه بازپرسی میشد. ادعانامه به سمت تقاضای انتقام ...»