گوگل مارکت
فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگانگوگل مارکت
فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگانداستان کریستوف کلمب
» :: داستان کریستوف کلمب
کریستوف کلمب سوداگر و دریانورد اهل جنُوا در ایتالیا حیات که بر حسب
اتفاق قارهٔ آمریکا را کشف کرد. او که از جانب امارت کاستیل (بخشی از
اسپانیا) مأموریت داشت تا راهی از جانب باختر به سوی هندوستان بیابد، در سال
۱۴۹۲ میلادی با سه کشتی از عرض بحر اطلس گذشت اما به جای آسیا به
آمریکا رسید. کلمب هرگز ندانست که قاره‌ای ناشناخته را کشف کرده است.
در کتاب حاضر شما افزون‌تر حرف کریستوف کلمب و زندگی او آشنا خواهید شد.
کریستوف کلمب سوداگر و دریانورد اهل جنُوا در ایتالیا حیات که بر حسب
اتفاق قارهٔ آمریکا را کشف کرد. او که از جانب امارت کاستیل (بخشی از
اسپانیا) مأموریت داشت تا راهی از جانب باختر به سوی هندوستان بیابد، در سال
۱۴۹۲ میلادی با سه کشتی از عرض بحر اطلس گذشت اما به جای آسیا به
آمریکا رسید. کلمب هرگز ندانست که قاره‌ای ناشناخته را کشف کرده است.در کتاب حاضر شما افزون‌تر حرف کریستوف کلمب و زندگی او آشنا خواهید شد.
---کتاب رمان داستان زندگی من
» :: کتاب رمان داستان زندگی من
بیشتر ما انسانها تواناییهایی را که در خویش می‌بینیم، جبلی و خلل‌ناپذیر
می‌شماریم؛ به‌گونه‌ای که حتی اندیشه از دست‌دادن احتمالی این تواناییها را
نیز به اشکال به ذهن خود راه می‌دهیم و معمولاً به‌گونه‌ای پوشیده، خویش را
از افراد فاقد این تواناییها برجسته می‌دانیم. از این‌رو، پیداست آنهایی
که باوجود چنین ناتوانیهایی، به سمت پایه‌ها والایی از هنر و علم و عمل دست
می‌یابند، به‌واقع شایان احترام هستند. آوازه "هلن کلر" برای بیشتر
افراد، نامی آشناست. این بانوی آمریکایی که از اواخر قرن نوزدهم تا اواسط
قرن بیستم می‌زیست، یکی از بزرگترین نمونه‌های چیرگی آهنگ بر ناتوانیهاست.
او که ابتدا همچون دیگر کودکان تندرست بود، در نوزده ماهگی به دنبال یک
درد شدید، از تاخت حس عمده خود یعنی بینایی و شنوایی محروم شد و به تبع
آن، توان تکلّم خویش را نیز از دست داد. ناتوانی او باب شناخت محیط و اشکال
در برقرارساختن ارتباط با سایرین، او را به سمت بچگی لجوج و بدخُلق تبدیل کرده
بود. تا اینکه روزی که هلن‌کلر بعدها آن را بزرگترین روز زندگی خود
می‌نامید، بالا رسید. در آن روز، معلم علاقه‌مندش "آن سالیوان"، که با
ازخودگذشتگی و پشتکار خود، درهای آرزو را به رویش گشود، از راه رسید تا در
پیمودن این جاده دشوار یاریش کند.
بیشتر ما انسانها تواناییهایی را که در خویش می‌بینیم، جبلی و خلل‌ناپذیر
می‌شماریم؛ به‌گونه‌ای که حتی اندیشه از دست‌دادن احتمالی این تواناییها را
نیز به اشکال به ذهن خود راه می‌دهیم و معمولاً به‌گونه‌ای پوشیده، خویش را
از افراد فاقد این تواناییها برجسته می‌دانیم. از این‌رو، پیداست آنهایی
که باوجود چنین ناتوانیهایی، به سمت پایه‌ها والایی از هنر و علم و عمل دست
می‌یابند، به‌واقع شایان احترام هستند. آوازه "هلن کلر" برای بیشتر
افراد، نامی آشناست. این بانوی آمریکایی که از اواخر قرن نوزدهم تا اواسط
قرن بیستم می‌زیست، یکی از بزرگترین نمونه‌های چیرگی آهنگ بر ناتوانیهاست.
او که ابتدا همچون دیگر کودکان تندرست بود، در نوزده ماهگی به دنبال یک
درد شدید، از تاخت حس عمده خود یعنی بینایی و شنوایی محروم شد و به تبع
آن، توان تکلّم خویش را نیز از دست داد. ناتوانی او باب شناخت محیط و اشکال
در برقرارساختن ارتباط با سایرین، او را به سمت بچگی لجوج و بدخُلق تبدیل کرده
بود. تا اینکه روزی که هلن‌کلر بعدها آن را بزرگترین روز زندگی خود
می‌نامید، بالا رسید. در آن روز، معلم علاقه‌مندش "آن سالیوان"، که با
ازخودگذشتگی و پشتکار خود، درهای آرزو را به رویش گشود، از راه رسید تا در
پیمودن این جاده دشوار یاریش کند.
مجموعه ای بدون نظیر از داستانهای عاشقانه مهپاره 
---