صناعت جوهرهای است
که در اصل هر ایرانی به سمت فضل الهی به ودیعه نهاده شده است. به همین انگیزه جلوههای
صناعت در تمام حمایتکننده و مقوله های زندگی ایرانی مانند: معماری، نقاشی ، خط و کتابت ،
پارچهبافی، قالی وگلیمبافی، فلزکاری، سفالگری و ...... در طول تاریخ بروز و ظهور
داشته و دنیایی از زیباییها، ذوق، خلاقیت و ابتکار را پدید آورده است.
یکی از مظاهر
انعکاس هنر ایرانی در معماری این سرزمین است. آرتیست معمار ایرانی، از ابتدای کار
و از اثنا بکارگیری آجر که از مصالح اولیه احداث بنا به شمار میرفته زیباترین
نقشها و طرحها را هنگام ایجاد دیوارها و
تنپوش قبه ها وگوشواره ها، مقرنسها و طاقنماها خلق کرده است و در روند تکاملی آن
با بند چینی، گلاندازی، گرهسازی و آجرکاری آرمیده و رفته، شاهکارهای بینظیری را
به بود آورده است.
هنگام استعمال از
گچ با خلق گچبریهایی حرف نقوش هندسی، گیاهی، دنیایی از خلاقیت را که باب دنیا بی نظیر میباشد آفریده و در استفاده
از تیر برای پنجره ها و درها با بهرهگیری از فنونی نظیر منبت، مشبک، معرق، کندهکاری،
خاتمسازی و نقاشی روی چوب، اعجاز باور نکردنی را پدید آورده است.
برای تزیین بناگر از
کاشیهایی نظیر یک رنگ، هفت رنگ، معرق، طلایی و .... شیشه و آیینه باب شکلها و رنگها
و ابعاد گوناگون، استعانت جسته و دنیایی از زیبایی و خلاقیت و هنر را عرضه کرده و همه
اینها به دوست حجاریهای زیبا، بنا هایی
را در جای جای ایران بر پا و استوار کرده است.
بری تردید تحقق
این تمام زیباییها و خلاقیت جز به مدد عشق به معبود امکانپذیر نبود، برایچه که
بیشترین جلوه آنها را در مسجد، قبله و زیارتگاه میتوان دید.
بناهای مذهبی،
همواره مورد احترام و توجه ملل و اقوام مختلف باب طول تاریخ بوده است، و به لحاظ
همین اهمیت، پیوسته کاملترین تجربه های هنری هنرمندان برجسته تمام دوره تاریخی در
پرستش معماری و تزیین نقوش به کار رفته باب احداث چنین اماکنی بوده است. این علاقه و
توجه و بخشش سرمایه های مادی و معنوی، نه از باب منافع اقتصادی و اغراض مادی، بلکه
بر مبنای کشش و علاقهای قلبی حرف اصل گرایش فطری مردم به مکاتب الهی بروز کرده
است. چه بسا مردمی که حرف مشکلات و تنگناهای اقتصادی قرین بوده، اما باب سرمایهگذاری
برای مظاهر معنوی، از جمله بناهای وابسته به مقدسات مذهبی، از هیچگونه ایثاری
فروگذار نکرده اند.
بناهای رفیع و با
شکوهی که در درازا تاریخ برای معابد، مسجدها و کلیساها، سربرافراشتهاند، با یک
اعتبار قلبی و تعشق حقیقی همراه بوده است.
در تاریخ اسلام،
مسجد در رأس توجه مردم، به ویژه هنرمندان معتقد به مبانی دینی قرار داشته است. در
دوره هایی که اثری ازپیشرفتهای علمی و صنعتی در هیچ کجای آفاق دیده نمی شود،
برجستهترین آثار معماری جهان، از میان مسجدها ارجمند در جای جای سرزمنیهای اسلامی بر
جای مانده است، اگر چاه به سمت علل گوناگون، بویژه هجوم ارتشهای متجاوز بیگانه به
کشورهای اسلامی بسیاری از ابنیه مهم و مسجدها تاریخی دستخوش تخریب و ویرانی شده و
آثار مهم مکتوب و میراث فرهنگی مسلمین که اسیر غارت و آتشسوزی باب کتابخانههای
بااهمیت آفاق اسلام شده است، ما را از گنجینههای مهمی محروم کرده است، با این حال
آنچه بر جای مانده، خود دریچهای است برای
شناخت عظمت معماری به سمت کار رفته در بنای مساجد بزرگ تاریخی، بویژه ثانیه که در معماری و کاشیکاری بناها، مظاهر
معنوی و مفاهیم والای مذهبی چه در انتخاب رنگ و چه در تعیین شکل و فرم بسیار
ماهرانه تلفیق شدهاند، و فضایی به وجود آورده است که آدم شیفته معنویت را بسوی
خود می خواند.
- مسجد در
معماری ایران
- عملکردهای
مسجدها مختلف
- خصوصیات فضاهای کالبدی مسجد
در صناعت و معماری
ایرانی و به ویژه معماری مساجد با تاخت پدیده شکل و محتوا یا عینیت و ذهنیت - و در
یک کلام شکل و روح مواجهیم.
هنر معماری دارای
سه جنبه است یکی جایگاه اثر باب آبادی یا معماری شهری ، طراحی خود بنا یا حجم اثر، و
در نهایت هنرهای خویش به سمت معماری که شامل مواردی چون نور و رنگ و نقش است، میگردد
که این اخیر با آنکه نقشی محوری باب آنچه که معماری ایرانی نا میده میشود دارد،
اما در دورههای پسین، این شیوه یا مهجور گشته یا نقشی حاشیهیی یافته است. حال
آنکه چنین ظرفیتی را دارد که فضا سازی کند و بدون اینکه ترکیب احجام نامتجانس
ضرورت یابد، فضاهای دلخواه را ایجاد نماید.
انسان- و به سمت تبع
او اثر هنری- موجودیت نمی یابد، مگر آنکه قالب و روحی داشته باشد. قالب و جان دو
وجه منفک یا دوست و ترکیبی نیستند، بلکه وجوهی محشور و عجیبند که هیچ کدام بدون
دیگری موجودیت و معنا نمی یابد. خیر تمام قالبی محمل هر روحی است و نه روحی تاب نشستن
بر تمام قالبی را دارد. این دو تنها با یکدیگر موجودیت می یابد و رویش می کنند و
مرتبت وجودی مییابند.
در هنر معماری،
اثر و جان حاکم بر جابجایی ثانیه از یکدیگر منفک نیستند و نمیتوانند که باشند. نمیتوان
فضایی را تخیل نمود، بری آنکه صورت و شمایلی برایش قائل تفرج و به همین عنوان نمی
استطاعت چهره و شمایلی تصور نمود و مصالح آن را در نظر نداشت. جان فراخ در همنشین با
قالب تنگ همچون انیسش خرد و تحقیر میگردد یا شکل شکسته بر میدارد. شکل فراخ
نیز ذلیل روح حقیر شده، ویرانه میشود. این دو تنها بار شد متناسب و همپای یکدیگر،
کارا و زیبنده میگردند. در فضاسازی ایرانی علاوه بر ترکیب یا انتزاع حجمی، از
نقوش و صبغه و پرتو پردازی هم، به منظور القای انتزاع یا ترکیب فضایی استفاده شایان
و برازنده توجهی می شود به این معنا که در یک
فضای راسته، شکست پرتو یا ازهم پاشیدگی نقوش، قطعهای را مجرد یا گسسته می نمایاند و بالعکس
بدین لحاظ شناخت نقوش و در رأس ثانیه بند بنایی، در فضاسازی ایرانی نقشی مؤثر و
ناگزیر دارد.
موضوع شکل و روح
باب بیان هنری و فضاسازی معماری، نه ماجرای
راکب و مرکب که بحث بود و موجودیت است. تذهیب کاران باب طراحی، اشکالی را میآفرینند
که «مداخل» نام دارد و ثانیه صورت اشکالی است که «روالت» به هنگام نقشپردازی خود
بخود «بوم آلت» را نیز مد تماشا دارد. و هیچ یک از
آلتهای «رو» و «بوم» بدون دیگری موجودیت نمییابند. لیک هر مداخلی مناسب هر
زمینهای نیست. به این معنا که تیزی و پخی یا راستگی و نقوس نقش مداخل را، نه
اراده نقشبند که غرض تماشا او، یعنی مکانت و فضا سازی نقش است که تعیین می کند.
هرچند که رنگ و پرتو نیز باب این نقوش تأثیر ناگزیر و بسزا دارند، مداخل
نهایتاً در پیچیدهترین و رفیعترین مرتبت
خویش به گره بنایی صفت میشود. گره در مسیر تحول خویش از مداخل تا گره و از گره تا
« گره در گره » و حتی « امپراطور گره » تا آنجا پیش می جدول که به شطرنج معماران معروف
میگردد. اما در این عرصه همچنان انعطاف و شکل خود را به بوق و طرق مختلف حفظ مینماید
و به سمت گره کند و تند و نرم و در مواضعی دستگردان مبدل می شود که به انضمام رنگ،
قوالبی بازهم شأن و محشور با روح حاکم بر فضا سازی است.
آگاهی حاکم حرف هر
اثر معماری یا شهری، نقشی بنیادین در تحول شخصیت و ادراک حیثیت آن ایز در درازا زمان
و همچنین باب احساس مخاطبان ایفا می نماید. نقوش باب فضاسازی نقشی تعیین کننده
دارند. جا سازی مناسب، حرف مجموعه تمهیدات مندرج در آن رمز ماندگاری و موجب
جاودانگی این رد در طول حیات بشری گردیده است.
کاربرد نقوش در
حیثیت خارجی و فضاسازی درونی هر اثر معماری، مؤثر و بلکه تعیینکننده است. گره
بنایی در میان نقوش ایرانی جایگاهی رفیع و بی مانند دارد، تا آنجا شاید نقش دیگری
همچون گره در فضاسازی معماری ایرانی عمومیت نیافته و دخیل نگشته است.
همانگونه که دین
اسلام، تنها دین عبادت و پرستش و تدقیق به سمت آداب و مراسم عبادی نیست و حوزه نفوذ
احکام و قوانین آن حاوی تمام ابعاد و عرصه زندگی فردی و جمعی است، مسجد نیز، تنها
فضایی ویژه برای عبادت نمی باشد.
بلکه اضافه بر
جلسههای اندرز و ارشاد مسلمین، حلقهها و مجالس درس و بحث نیز در ثانیه تشکیل میشد و
میشود. حتی پس از اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری که فضای مدرسه به صورتی
جدا و متمایز از سجدهگاه پدید آمد، پیوسته در برخی از مسجدها تدریس علوم مذهبی تا
سده و دهههای اخیر ادامه داشته است. اضافه بر این اغلب مسجدها سنگر مبارزه
اجتماعی مردم علیه حکام جبار، و کانون انجمن کردن مردم باب هنگام خوف و اضطرار بوده است.
مسجدها را از نظر
دامنه نوعبهنوع و صفت کارکرد های آنها می توان به چهار گروه طبقهبندی کرد: گروه
نخست، شامل مسجدهای جامع و مسجدهای بزرگی میشود که میانجیگری سلاطین، وزاء و حکام
ساخته می شدند. دائره عموم این مسجدها توسط بانی یا مأموران دولتی چهره می گرفت و
آنان باب اغلب موارد به هر کسی اجازت پیشنمازی یا تدریس در این مکان را نمی دادند بلکه اشخاصی که مورد
تایید باقی قرار میگرفتند به پایگاه پیشنمازی یا تدریس برگزیده میشدند. دربرخی از
مسجدهای جامع، چند پیشنماز همزمان به اقامه نماز میپرداختند و پیروان هر آیین و
مسلک با اقتدا به پیشوای خود، نماز برگزار میکردند.
- امت دوم، شامل
مسجد های متوسطی میشود که میانجیگری بزرگان محلی، علما و یا مشارکت عمومی آدم ساخته
می شد. باب بسیاری از این مساجد ها برای پیشنماز و دیگر افراد مسجد، پیمان خاصی وجود
نداشت و از محدودیتهایی که در مسجدها نوع اول ایجاد میشد، خبری نبود. اگرچه باید
توجه داشت که بعضی اوقات، پیرامون هر آیین برای خود سجدهگاه جداگانهای میساختند که
پیشنماز و مدرسان ثانیه از پیروان شاخههای همان مذهب بودند.
- گروه سوم ، شامل
مسجد- مدرسهها میشود. با وجود آنکه تعداد این مسجد - مدرسه ها بسیار اندک و
انگشت شمار است، اما اهمیت آنها از جهت اینکه دو عملکرد عبادی و آموزشی، همزمان و
به سمت موازات یکدیگر، هر کدام بخشی از فضای کالبدی را به خویش اختصاص دادهاند، قابل
توجه است. سجدهگاه و مدرسه بسیار جاذب آقا بزرگ در کاشان ، و مسجد و مدرسه سید در اصفهان
از بارزترین نمونه های این گروه از مسجدها هستند.
گروه چهارم، شامل
مسجدهای بسیار کوچکی میشود که عمدهترین و شاید تنها عملکرد آنها، جنبه عبادی
آنها بوده است و عزب باب آنها نماز بجا آورده می شد. مثلاً در نایین برخی از
مسجدهای کوچک هستند که مساحتی درحدود ده متر مربع دارند. این مسجدها توسط افراد
خیرخواه در محلهها یا در امتداد پیکر بازار و مراکز اقتصادی ساخته می شدند.
مسجدهای اولیه
بسیار ساده ساخته میشدند و فضای کالبدی آنها متشکل از شبستانی بدون در حیات که در
جلوی ثانیه حیاط یا فضای باز نیمه محصوری بود داشت. بتدریج و با اغماض دوران و روی کار
آمدن حکومتهای سلطنتی، بر عظمت و شکوه معماری مسجدها افزوده شد.
در ایران، عناصری
از معماری بومی باب فضای کالبدی مسجدها مورد استفاده رسم گرفت. ایوان، یکی از این
عناصر بود. نخست، یک ایوان در شبستان اصلی و سپس دو ایوان روبهروی یکدیگر که اغلب
یکی به ورودی اختصاص داشت، به ساختمان مسجد اضافه شد. تعداد این ایوانها باب مرحلهای
از تکامل طرح مسجد، به چهار عدد رسید. عنصر دیگر، بند از چهار طاقیهایی حیات که
باب پیش از اسلام به سمت عنوان بخشی از فضای آتشکدهها و آتشگاهها مورد بهرهبرداری
واقع میشد و پس از اسلام بعضی از آنها به سمت عنوان سجدهگاه مورد استفاده قرار گرفت. این
عنصر و گنبد به چهره قبه خانه، در بخش شبستان اصلی مسجد به کار گرفته شد و بر
عظمت فضای مسجد افزود. بدین ترتیب روند شکلگیری فضای کالبدی سجدهگاه کشیده به تکوین
طرح فضاهای چهار ایوانی شد. طرح فضاهای چهار ایوانی که پیش از اسلام نیز شناخته
شده بود، متأثر از جهانبینی و دائرهالمعارف ایران باستان و باب ارتباط با جهات چهارگانه
مقدسی که در ارتباط با فضای مثالی و توجه به سمت حرکت و سیر خورشید، شکل گرفته بود.
الگو سابقالذکر چنان مورد استقبال قرار گرفت که نه تنها در ساختمان مسجدها، بلکه در
بنای مدرسهها و کاروانسراها نیز به سمت کار برده شد. البته این الگو بیشتر در مسجدها و
سایر بناهای بزرگ به کار برده میشد و عمومیت استفاده از آن، مانع از تکوین در
فضاهای معماری نمیشد.
مسجدهای جامع، از
جنبة روند شکلگیری فضاهای کالبدی، به تاخت گروه تقسیم میشوند. گروه اول، شامل
مسجدهایی که بنا آنها در طول تاریخ
تغییر شکل پذیرفته و در هر دوره، فضاهایی به آنها اتصال شده و بخشهایی از
ثانیه را تغییر شکل دادهاند. مسجد جامع اصفهان نیز که هستة اولیة آن پیش از دوران آلبویه
اسم شده بود، در دورة مزبور و پس از آن باب عهد سلجوقیان و در دورههای بعد،
پیوسته شاهد تغییراتی باب فضای کالبدی خود بوده است.
گروه دوم، شامل
مسجدهایی است که از ابتدا با نقشهای از پیش طرح شده ساخته میشدند. و هیچ تغییر
شکلی را نمیپذیرفتند. این مسجدها که اغلب صفت به دورة صفویه و بعد از ثانیه هستند،
بیشتر به سمت چهره بنایی مجزا از فضاهای کالبدی پیرامون خود و گاهی بیتفاوت نسبت به
آنچه در برخی از جوانب و اطرافشان وجود داشت، ساخته میشدند. این مسجدها با داشتن
یک ورودی عظیم و با شکوه ، خود را از فضاهای اطرافشان متمایز میساختند و نظر
بیننده را احضاریه می کردند.
تزیین بناهای
مذهبی با آجر که در زمان سلجوقیان رایج، و در دورة ایلخانان تکامل یافته بوده، در
دورة صوفیان جای خود را به تزیین پرکار و گستردة کاشیکاری داد. تزیین بنا به
طور اصلی آگاه فضای درونی بنا بود و پوستة خارجی بنا بسیار ساده بود و در اغلب
موردها حرف کاهگل پوشانده میشد. عزب جایی که در نمای خارجی تزیین میشد و خود را
آشکار میساخت، فضای ورودی بناگر بود. تزیین ورودی مسجدها و سایر بناها از دورة
ایلخانان به سمت بعد، بسیار مناسبت توجه قرر گرفت. باب این بناها، فضاهای ورودی، بسیار
مرتفع و با شکوه اسم میشد.
بعد از دورة
هخامنشی گنبد، که در پی نیاز و ضرورتی فنی - ساختمانی، برای تنپوش فضای بزرگ بدون
استفاده از چوب، باب دوران اشکانیان اختراع شد و در آن دوره و سپس در عهد ساسانیان
در ساختمان کاخها و آتشکدهها مورد استفاده رسم میگرفت و پس از آن برای پوشش
بخشی از آن فضای خوابگاه به سمت کار گرفته میشد به سبب استفاده زیاد از آن در مسجدها و
سایر فضاهای مذهبی موجب شد که مفهومی سمبلیک کسب کند و به آغاز نشانه و سمبلی
برای فضاهای مذهبی مورد تدقیق رسم گیرد. جنبة نمادی و سمبلیت قبه از چنان قدرتی
بهرهمند شد که امروزه برای بیان جنبة مذهبی ساختمان مسجد ها، مورد استعمال قرار
میگیرد و هنوز هیچ آخشیج و شکلی نتوانسته است جای ثانیه را بگیرد و حتی تصور چنین
تحولی در آیندة نزدیک دشوار به سمت نظر میرسد.
مناره: همان سنخ که از صفت واژه آن بر میآید، عنصری جهت تبادل
دادهها از جاده دور توسط آتش، و به طور کلی محل آتش بود و پیش از اسلام کاربرد
داشت. این عنصر پس از اسلام ابتدا به سمت چهره ساده و منفرد برای خواندن اذان و آگاه
کردن مسلمانان از وقت نماز به سمت کار میرفت. آخشیج مزبور پس از قرن پنجم و ششم هجری،
پس از پذیرش کاربردی فنی باب جنب تارک در ورودیها و جنب ایوانهای اصلی مسجدها و سایر
بناهای مذهبی، به چهره عنصری نمایشی و تزیینی درآمد و جنبهای نمادی به خود گرفت.
نکتة بسیار بااهمیت در
مناسبت عناصر فوق، این است که با بود آن که امروزه آنها به عنوان سمبل و نشانهای
از فضاهای مذهبی آشنا شدهاند، لیک این امر لزوماً به این معنی نیست که عناصر
سابقالذکر در دوران گذشته و در همة دورهها و در همة شهرها، دارای چنین مفهومی که
امروزه دارند، بودهاند؛ تمام چند که پذیریش صور مشترکی بین مفاهیم و جنبة ادراکی
آنها باب درازا تاریخ ممکن است...