دعا در کلام علىعلیه السلام
حضرت علىعلیه السلام بهدفعات در نهجالبلاغه از نماز و یاد آفریدگار سخن به سمت میان آورده که در کتابى به نام «نماز در نهجالبلاغه» گردآورى شده است. ضمیر اول شخص جمع در اینجا جملاتى را باب مورد فلسفه ذکر و یاد خدا که مهمترین مصداقش نماز است از آن حضرت نقل مىکنیم:
مىفرماید: «اِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الذِّکْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَالْوَقَرَة وَ تُبْصِرُ بِه بَعْدَ العَشوة» (31) خداوند ذکر و یادش را صیقل روحها قرار داد تا گوشهاى سنگین با یاد آفریدگار شنوا و چشمهاى بسته با یاد او بینا شوند.نماز
شناخت مورد پرستش و آفریدگار ، محبت او را در دل ایجاد می کند و این محبّت ، انسان را به ستایش و عبادت و ابراز کوچکی و تواضع در برابر بزرگواری او وامی دارد .
نماز ، جلوه ای از بندگی انسان در پیشگاه خدا و تجلیگاه عبودیت و عبادت است .
آنکه « بندة » آفریدگار است و این بندگی را احساس می کند و می داند و باور دارد ، در برابر او ، مطیع امر است و در پیشگاهش تارک بر خاک می نهد و قامت خم می کند و به سجده می افتد و با وی پوشیده می گوید و نیاز می طلبد و ثانیه خالق بی همتا را که سررشته دار اوست ، به بزرگواری و پاکی می ستاید .
فلسفة آفرینش انسان ، بندگی و عبادت و عبودیت است . این صریح کلام الهی در قرآن کریم است که می فرماید :
« و ضمیر اول شخص جمع آفرینش الجنّ و الأنسُ الاّ لیعبدون » جن و انسن را ، جز برای پرستش و بندگی خود ، نیافریدم .
این حکمت و هدف والا ، سر لوحة همة رسولان الهی نیز بوده است .ریشة کلمه فارسی «نماز»
ریشة واژه فارسی «نماز» از لفظ پهلوی «نماک» گرفته شده است و آن هم به نوبة خود از ریشة باستانی «نم» به معنی «خم شدن» و «تعظیم کردن» مأخوذ است که بتدریج حرف معنی «صلات» یا بندگی ویژة مسلمین، اطلاق گریده است.
بر ساس بعضی از تواریخ، برخی از ایرانیان تازه مسلمان در سالهای حکومت اعراب حرف ایران به جای کلمة «صلات» از کلمة «نماک» استفاده می کرده اند و اثنا فراخواندن آدم به سوی نماز به جای (الصّلوه)، کلمة (النِماک) و به جای (حَیَّ عَلَی الصَّلوهِ) ، تمام (بشاتیبید به سوی نماک) را بکار می اسیر اند.
با توجه به موردها استعمال کلمة نماز، می توانیم برای آن سه معنی کلی در نظر بگیریم:
معنی اول: خدمت و خدمتکاری اطاعت و فرمانبرداری، سرفرود آوری و تعظیم، سر به زمین نهادن، کرنش و تکریم، اظهار عبادت و بندگی.
واژه های «نماز بردن» ، «نماز آمدن»، «به نماز آمدن» و «نماز آوردن» به سمت معنای ستایش کردن، عاجزی نمودن، خم شدن به علامت تعظیم و بندگی و به خاک افتادن به سمت قصد تعظیم باب برابر پادشاهی با بزرگی دیگر به کار رفته است.
معنی دوم: کلمه «نماز»به معنی «پرستش وادای طاعت ایزد، تعالی» و «عرض نیاز بسوی خدای عالمیان است به سمت طریقی که باب شریعت پیغمبران وارد شده است» که در این معنی، معادل کلمة «صَلوه» می باشد.