جوهره :
پژوهش حاضر از بهر بررسی رابطه آشکار عزت نفس و شیوه های تربیتی والدین انجام گرفته است. از بهر این غرض نمونه ای به حجم 250 نفر از دانش آموزان دختر به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب و مورد تجزیه قرار گرفت. دو پرسشنامۀ شیوه های آقازاده پروری و آبرو نفس کوپر اسمیت به سمت آغاز ابزارهای پژوهش مورد استفاده قرار گرفتند. هر تاخت پرسشنامه را خود اندیشه آموزان اتمام کردند. دادهها جمع آوری شده حرف استفاده از روش آماری SPSS مورد تجزیه قرار گرفت. نتایج نشان انصاف که :
1 ) بین شیوه فرزندپروری دموکراتیک با غزت خود دانش آموزان ائتلاف مثبت در سطح اطمینان 95% وجود دارد. (05/0 = 56/0 = r) ؛
2 ) آشکار شیوه فرزند پروری آسان گیر والدین حرف عزت نفس ارتباط مثبت وجود دارد. (05/0 = 13/0 = r)؛
3 ) آشکار شیوه آقازاده پروری دیکتاتوری والدین با عزت نفس رابطه منفی وجود دارد. (05/0 = 25/0 = r)؛
4 ) بین حدوسط عزت خود دانش آموزان با والدین دموکراتیک و میانگین آبرو خود دانش اموزان با والدین سهل گیر تفاوت معناداری بود دارد. (05/0 = 12/3 = t)؛
5 ) بین حدوسط عزت خود دانش آموزان با والدین دموکراتیک و میانگین عزت خود دانش آموزان با والدین دیکتاتور اختلاف معنادار وجود دارد. (05/0 = 05/3 = t)؛
6 ) بین میانگین عزت خود اندیشه آموزان با والدین سهل بست و حدوسط عزت نفس دانش آموزان با والداین دیکتاتور تفاوت معنادار وجود ندارد. (05/0 = 11/0 = t)؛
7 ) با تشبیه تمام سه میانگین به وسیله به باعث تجزیه واریانس نشان داده شد که بین میانگین هر سه شیوه فرزند پروری والدین و عزت نفس دانش آموزان تفاوت معنادار وجود دارد. (05/0 = 12/1 = F) کهشیوه دموکراتیک در ازدیاد عزت نفس دانش اموزان مؤثرتر است؛
فصل آغاز – شناسایی پژوهش
آغاز
آیا عاطفه ارزشمندی (عزت نفس) [1] فرزندان یااحساس حقارت آنان یا نگرشهای تربیتی والدین مرتبط است ؟ آیا می توان از چهر سبک تربیتی خانواده به سمت میزان عزت نفس فرزندان پی برد ؟
هر انسانی به خویشاوندی موقعیت و شرایط زندگی، یک آزمایش درونی از خود و دیگران دارد و زیر کیفیت، استواری و ثبات این تجربه ذهنی که از آن به «عزت نفس» بیان می شود. اساس و زیر بنای شخصیتی تمام انسانی است که اگر خدشه صلابه شود، اثرات ناگواری حرف عملکرد زندگی فرد می گذارد.
تحقیقات روان شناسی در زمینه عزت نفس بیانگر این است که همواره حرف کاهش عزت نفس، افسردگی، اضطراب و کاهش اسم عمومی بدن، بی تفاوتی و احساس تنهایی، تمایل به اسناد شکست به دیگران، عدم تراضی شغلی، کاهش عملکرد و زوال موفقیت تحصیلی و ... بوجود می آید (کوپر اسمیت، 1967، به نقل ازحاجیزاده).
بازهم قید اینسان مید [2] (1934) باورمند بود که عزت نفس بطور وسیعی ناشی از ارزیابی دیگران است و هافمن نیز تأکید داشت که نحوه بستگی مادر با کودک در ایجاد اندیشه مثبت از خود و عزت نفس مژثر است و همینطور بستگی تنگاتنگی میان پدر و آبرو نفس نوجوان میتوان مشاهده نمود (هافمن و همکاران 1988 ترجمه بحیرایی و همکاران).
با توجه به تحقیق اجرا شده، ضروری است که در مورد رابطه عزت خود و والدین توجه بسنده شود، زیرا محیط خانواده، اولین و با دوام ترین عاملی است که در رشد شخصیت افراد اثر می گذارد.
حس آبرو خود موهبتی ارث نیست، چرا که ازطریق ژن منتقل نمی شود حرف با تکرار و ممارست به دست می آید. چهره گیری این از همان نخستین سالهای تعیش آغازمی شود و مابه عنوان اب یامادر نقش مهمی در روند شکل گیری آن داریم. از انجایی که نوجوانان امروز، آینده سازان فردای جامعه می باشند، بنابراین شناخت روحیات و ویژگیهای این گروه ازاهمیت خاصی برخوردار است، چرا که با آگاهی این خصوصیات باده توان برنامه های مناسب هر سن را تعیین نمود و مشکلات را بهتر اسم کرد.
امید است که نتایج این تحقیق بتواند راهگشای مادران، پدران و مربیان و قلوه دست اندرکاران تعلیم و تربیت اجتماع باشد و زمینه ای آماده نماید که در آن فرزندان و آینده سازان این جامعه با کفایت تر، شایسته خیس و دارای احساس ارزشمندی بیشتری باشند.
تاویل مسئله
اعقاب یکی از عوامل اساسی شکل گیری شخصیت کودک و آغازین بذر آفرینش رشد فردی و پایۀ اساسی بناء شخصیت آدمی است زیرا کودک در بیشتر حالات خود مقلّد پدر و مادر در تعرق و رفتار آنها است.
تردیدی نیست که خانواده اثر عمیق و پایدار در پی ریزی رفتار فردی کودک و به هیجانآوردن جان زندگی و آرامش درونی او دارد. کودک در اعقاب زبان می آموزد، بعضی از روشهای اخلاقی را کسب میکند و به خصلتهای گوناگون متّصف می شود. اعقاب سهم بسزائی در بنای شهرنشینی انسانی و برپا داشتن روابط همکاری آشکار مردم دارد. صناعت آموختن اصول اجتماع و قواعد ادب واخلاق به سمت انسانها، به عهده خانواده است.
به ایقان ضمیر اول شخص جمع اگر چه همۀ کودکان دنیا دارای والدین هستند، ولی باده توان گفت که تنها عدۀ محدودی از این والدین صلاحیت تربیت کردن و آموزگار وجود داشتن را دارا می باشند. ایضاً ارچه همۀ والدین در دنیا خواهان خیر و سعادت فرزندان خودهستند و زحمت زیاد و ایضاً بر حسب شرایطی زیستی، جامعه و اقتصادی خود، حرف سر حد امکان می کوشند تا نیازهای مادی و معنوی کودکان خویش را به بهترین چهره تأمین نمایند، ولی متأسفانه این امر، اغلب به علت کمبود و گاهی عدم آگاهی های راست از روشهای تربیتی نتیجۀ معکوس می دهد.
والدینی هستند که ابراز می دارند، با وجود اینکه آنها از کوچکترین خواسته های کودکانشان اهمال ننموده اند، اما فرزاندانشان باب کارهای خود، آنچنانکه باید و شاید موفق نمی شوند، بیپروایی کافی برای انجام امور را ندارند و اغلب اولیای آموزشگاه از آنان شکایت دارند.
البته قضاوت در مورد اینکه چاه عامل یا عواملی عدم توفیق چنین کودکی را انگیزه شده است، تا حدی مشکل و مستلزم تأمل بیشتری است سرپرست چیزی که به سمت وضوح روشن است، حمایتها و توجهات افراطی والدین میباشد که این خود از جمله عواملی است که کودک را دلگرم و خویش بار می آورد. اشکال حقیقی والدین این کودک در این است که آنها فرصتی به بچه نداده اند تا به توانائی ها و استعدادهای خویش پی ببرد. گفتنی است که «والدین خوب» آنهایی نیستند که تمامی امیال و خواسته های بچه را جامۀ عمل بپوشاند. باب مقابل کسانی که ابداً توجهی به خواسته هاو علایق بچه نداشته باشند و صرفاً عقاید و نظرهای خویش را بر کرسی بنشانند نیز «والدین خوب» تلقی نمی شوند. در مجموع، شاید بتوان حرف که اصطلاح «والدین خوب» یک مفهوم ارزشی و محتمل است که از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت باشد. اماروی هم رفته، والدینی نیک هستند که اهتمام در شناخت نیازهای جسمانی، عاطفی، اجتماعی، عقلانی و اقتصادی فرزندانشان داشته باشند و بادر نظر ستاندن اسباب و نیز جوانب و عواقب، به رفع ثانیه نیازها بپردازند و بامراجعه به سمت متخصصین امر و نیز با مطالعۀ آثار دانشمندان در زمینه های مربوط به تربیت کردکان، بهترین روشها را برای پرورش فرزندانشان برگزینند و در تادیب شخصیت آنان اهتمام نمایند.
روانشناس