قسمتی از متن......
امروزه بکارگیری نیروها حرف اساس جبر و اجبار مانند بردگان قدیم
بود ندارد بلکه آرزو از اجبار آنست که فرد با میل و علاقه خود برای بدست آوردن لقمهای
نان یا مسائلی از این قبیل ، شغلی را تعیین میکند سرپرست به کارهایی که انجام میدهد علاقهمند
نبوده و با تحکم و دستور مافوق به سمت پیشه گرفته میشود .
مدیریت تازه برای بکارگیری انسانها قبل از استفاده از زور بر
میل و علاقه آنان تکیه میکندومعتقد است باید بگونه ای مدیریت کردکه کارکنان باعلاقه
مندی فعالیت کنند وبرای رسیدن به این مقصود بایست است تا عوامل محرک در انگیزش کارکنان
معلوم و مشخص گردد ، آشکار است نیازهای اولیه و ثانویه کارکنان محرک اغوا کارکنان
است . در نیازهای اولیه یا نیازهای فیزیولوژیکی و نیازهای ثانویه یا نیازهای روانی
، مدنی ، هنری و عقیدتی ذکر این نکته ضروری است که تا نیازهای اولیه ارضاء نشود
استجاره تاثیر به سمت نیازهای دیگر را نمیدهند یعنی وقتی نیاز اولیه برآورده میشود نیاز مرحله
بعد ؛ انگیزش ابداع میکند ( تئوری سلسله مراتب نیاز: آبراهام هارولد مازلو) لذا میبایست
باب ایجاد انگیزش به قید جوانب و نیازها توجه یکسان و هماهنگ داشت .