تذکره زندگی و اندروید با هدف اشنایی با دنیای تحیر انگیز اندروید نوشته شده است...
زندگی دیجیتال ، هوشمند ، مدرن ... تلفن همراه ، موبایل ، تبلت ... سیستم عامل ، فنآوری .... = اندروید ار بگوییم که جهاز عامل هوشمند یعنی فقط اندروید که اشتباه ، سرپرست شاید کمی خوشبینانه و حرف کمی ارفاغ بتوان ثانیه را جهاز عاملی هوشمند تر از آی او اس دانست . هدف از نگارش این مقاله تشبیه و بررسی سیستم عامل نیست ، نه آموزشه نه تزویر ، فقط هدف این است ... حرف چه اندازه باده توان با سیستم عامل اندروید کار های روزمره زندگی را اجرا داد ، باب کمترین زمان ممکن و در بهترین شرایط ...آغاز یک زندگی گوشی یا تبلت اندروید فرقی نمی اساس ... هدف چیست ؟ هدف شما از ابتیاع یک گجت اندرویدی چیه !؟ ... برای بازی ، رقیق افزار، اینترنت ،اس ام اس ، چت و ... اول هدفتان را مشخص سازید و ابتکاری ع کاربردتان ! بیشتر کاربران اندروید تمامی امکانات را با هم باده خواهند یعنی هم استفاده از سیم کارت ، اینترنت و اپلیکیشن ...
رمانی جذاب و خواندنی نوشته کارولین مک کلاگ و ترجمه ای از کیارش شفیعیان ...
اجمال کتاب:
تامسین توی یه مدرسه شبانگاه روزی به دور از خانواده اش زندگی می کنه خانواده ای که همشون جادوگرند, حتی پسر دایی و بنت دایی ها هم بخشش مخصوص به خود شون چهره دارند به استثنای تامسین و با اینکه مادربزرگش موقع تولدش این پیشگویی رو در موردش انجام داده که اون یکی از نیرومندترینها خواهد بود . لیک حرف این همه تامسین هیچ موهبتی نداره پس خودش را مجزا از خانواده اش می دونه . حرف اینکه پروفسوری جوان اونو با خواهر انبوه با استعدادش رووینا اشتباه باده گیره و تامسین موافقت باده کنه تا ارث خانوادگی این پروفسور رو براش آشکار اساس غافل از اینکه .....
تذکره هفت تیرکش بشره اول از مجموعه رمانهای «برج تاریک 1» نوشته کینگ است...
استیون ادوین کینگ نویسنده آمریکایی خالق بیش از ۲۰۰ اثر ادبی باب گونههای بیم و خیالپردازی است.حکایت امراء و شوهری که تازه ازدواج کرده اند با همدیگر به مسافرت یک روزه ای رفتند.... نوشته حامد احمدی ...
زن پرسید: - آدرسو بلدی؟ می خوای بهادر آغوش از یکی سوال کنیم؟ وایسا از اون مغازه ها یا از اون تعمیرکاره استفهام کن. مرد گفت: * نه، آدرسو بلدم. خواب که بودی از یکی سوال کردم. زن تعجب کرد و دوباره پرسید: - تو واقعاً از کسی استفهام کردی؟؟ ! * آره، از اون ماشین داری که این هندوانه رو ازش خریدم! بعد هندوانه ی پشت صندلی را نشان داد. فکر کردی شوخی کردم؟ یه خانه حرف بیست دقیقه ی دیگه می رسیم. کنگاور شهر خیلی بزرگی نیست. تو گوگل ارث که با هم دیده بودیم...