گوگل مارکت

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

گوگل مارکت

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

سخنرانی استاد رائفی پور درمورد حادثه منا


» :: سخنرانی آموزگار رائفی آقازاده درمورد حادثه منا
سخنرانی آموزگار رائفی پور در مناسبت حادثه منا

دانلود فایل صوتی کسب درآمد رایگان,قسمت4


» :: دانلود فایل صوتی کسب دخل رایگان,قسمت4
قسمت 4


فایل صوتی دارای ایده های انبوه ناب باب مورد :

شغل‌ها خانگی

تولیدی

صنعتی 

حرث

فرهنگی

هنری


پروفسور جهانگیری, پدر کسب و کار ایران

 

آغاز هر سنخ کسب وکار با کمترین و نازلترین سرمایه!!!

ایده های شدنی که ما از آنها غافل هستیم

 

دارای پیش نمایش صوتی رایگان!!!


قسمت 4 فقط 100 تومان

 

از بهر کسانی که میخواهند مطمئن شوند این فایل نیز مانند سایر فایل های خرید شده از اینترنت بی کاربرد و سرکاری نیست

 

پیش نمایش را بادآورد گوش کنید آنگاه اگر برایتان مفید بود بخرید!!!

 

 

 

 

شما این کارآفرین را میشناسید!

آره او را باب صدا وسیما زیاد دیدید!!!

مهمان هر هفته پروگرام 626 در شبکه یک چهر

این بار خطابه متفاوت و آکنده ازایده های ناب ایشان در سمینار کسب وکار


ما این خطابه 3 گاهنما 30 دقیقه ای را قسمت بندی کردیم, و هر قسمت از سخنرانی را در قیمت هایی بسیار نازل برایتان عرضه کردیم,

دلیل اینکه ما فایل صوتی را بصورت اقبال اسیر عرضه کردیم این هست که شما خیالتان صفت باشد که این یک کلاهبرداری اینترنتی نیست, و هم به این خاطر که ار کسی از فایل های صوتی رضا نبود حسرت پول از دست رفته اش را نخورد, کما اینکه ما مطمئنیم شما حرف اذن دادن به اولین فایل صوتی  , بسیار راغب خواهید بود تا ادامه سخنان شکرین و صدرصد منطقی دکتر در مورد کسب و کار را دنبال کنید

نکته مهمتر اینکه ما یک پیش نمایش کوتاه صوتی را قبل از دانلود در اختیارتان گذاشتیم حرف در مورد دانلود فایل ها بهتر آهنگ گیری کنید!


تجربه حاکی است دلیل اصلی و مشترک پیشرفت بشردر دوران مختلف، آژانس تغییر و استحاله بوده که خود موجب دگرگونی های گسترده در تمامی ابعاد و جلوه های زندگی انسان شده است.
بر این اساس، سرمایه ابداً آرمان را به حرکت در نمی آورد بلکه این ایده است که محرک سرمایه است و موفقیت در کسب و کار ، حرف ایده ی نوآورانه و خلاق که به سمت همراه پول منجر به سمت ارائه ی محصول جدید در بازار می شود رقم می خورد. در پاداش برای پیشرفت برق‌آسا و عرضه محصولات جدید، تنها راه موثر، ایجاد و توسعه شرایطی است که فعالیت های اقتصادی تنگ بتوانند تاسیس شوند و رقابت کنند.

 

علی‌اصغر جهانگیری کارآفرین اعلی کشور و یک ایده‌پرداز و تولیدکننده باذوق است که تا به سمت اسم صدها کارخانه در سراسر ایران تاسیس کرده است و خیلی صفات اینچنینی دیگر دارد لیک این تعریف درستی از رجولیت نیست که از نزدیک او را شناختم. او یک آدم خاص است و احتمالا از نظر خیلی‌ها پیر به نظر برسد اما از بس از جوانان پرامیدتر و قبراق‌تر است. مهندس جهانگیری را می‌توان در بین این سطور افزون‌تر آگاهی که اگر فقط 10درصد از توان او استفاده شود بیکاری در ایران باطل می‌شود.

 

دانلود فایل صوتی – روش های ثروتمند شدن که دانشگاه به شما آموزش نمیدهند (دکتر علی اصغر جهانگیری)

آیا شما هم در سردرگمی برای ثروتمند شدن به سمت سر می برید؟
مدام سوالاتی از قبیل ؛

  • چاه کاری اجرا دهید؟ آیا اصلا کاری بود دارد؟
  • اداری شوید یا کارآفرین؟
  • چطور بری سرمایه شروع کنید برای ثروتمند شدن؟
  • و …

ذهن شما را مشغول کرده است؟ اگر اینطور است به سمت هیچ عنوان این فایل صوتی را از دست ندهید !

شما فقط باب 2:30 لطیفه به صورت کاملا فشرده تجربه ناب، با ارزش و حاصل نیم سده تجربه کارآفرینی و دکتری آموزش کرده در سه کشور مختلف میخوانید که به شما نه با الگوهای غربی که آموزش آن باب بازار پر است ! بلکه الگوهای و مدل های قابل قبول برای پیشرفت و ثروتمند شدن کشورمان را آموزش میدهد.



احتمالا تذکره های “ چگونه ثروتمند شوید؟” اضافی خوانده باشید، لیک هیچ نتیجه ای نگرفته باشید و یا به قول دکتر جهانگیری در این فایل صوتی :

بدبختانه روند اشتباهی در دانشگاه ها رخ داده است…
ما از استادهایی که یا رخ علمی هستند و الا
استادهایی که تنها بر روی یک آرمان در طول کل زندگی شان وقت صرف کرده اند، استفاده کردیم.
باب صورتی که این ها هیچکدام الگوهایی مناسب از بهر شما جوانان نیستند !
برای پیدا اجرا کردن انموذج شما مجبورید کتاب هایی مثل “سنگ فرش های خیابان از طلاست” را که تجربه ثروتمند شدن یک فرد کره ای است را
بخرید و بخونید و بخواهید باب ایران اجرا کنید… ابـــدا قید این‌سان چیزی توانایی پذیر نیست !
حتی نویسنده کتاب هم نمیتواند به سمت روش پیشنهادی اش باب ایران ثروتمند شود…

نسخه یک آهمند حرف مریض دیگر فرق میکند.
شما نمیتوانید به نسخه های تاجر صیرورت افرادی در کشورهای مختلف با شرایط مختلف حتی چهره های کارآفرین قدیمی کشورمان که در شرایطی متفاوت آغاز به کار کرده اند، استفاده کنید و بخواهید نتایج یکسان بگیرید.



*** شما نیاز به سمت نسخه امروزی ثروتمند شدن در ایران دارید ***

برای آموزش این نسخه، چه کسی بهتر از دکتر علی اصغر جهانگیری !
دکتر جهانگیری کیست؟ فردی که بانک اشتغال را به سازمان ملت‌ها عرضه کرده است تا صفت جهانی بازده ایده های کارآفرینی راه اندازی کند و هر جوانی در هر کشوری حرف اصول و شرایط کشور بشخصه بخواهد با کمک کارآفرینان اجرایی کشورش ایده های این موسسه اقتصادی را اجرایی کند.

و حرف سرافرازی 7430 واحد اجرای موفق در کارنامه خود ثبت کرده است.
اگر میخواهید بیشتر بدانید دکتر جهانگیری کیست، کافیست یک سری به رزومه اش باب وبسایت خصوصی اش بزنید .

شما در این فایل صوتی از پزشک جهانگیری موارد اضافی یادخواهید گرفت، طوری که شاید قبل از تمام شدن فایل صوتی بخواهید شروع کنید کاری را همان لحظه انجام دهید که آقای دکتر پیشنهاد میدهد !

باب این فایل صوتی یادمیگیرید :

  • برای‌چه همیشه باب حال نگرانی برای آینده مان هستیم؟ چطور باید از ثانیه صفت شویم؟
  • چرا جوانان نوک پیکان بسط ارض هستند؟
  • اجمال ای فوف العاده شگفت انگیز از دوران دانشجویی تا کارمندی و کارآفرینی آقای دکتر جهانگیری
  • کارآفرینی و اشتغال زایی چه تفاوتی با همدیگر دارند؟
  • چرا نباید نصیحت های افرادی که تنها اشتغال زا بودند را برای کارآفرینی نشنیده بگیریم؟
  • برای‌چه آقای دکتر جهانگیری از کارمندی با بهترین دخل و جایگاه و ماشین از شرکت مورد نظر استفاء داد؟
  • تکنیک های کاربردی کارآفرینی در هر زمان و هر شرایط
  • وظیفه حقیقی کارآفرین چیست که اگر آنرا درست انجام دهد مردم حاضرند هرچقدر پول که میخواهد به او بدهند؟
  • چرا نباید ابداً از موسسه اقتصادی وام بگیرید؟
  • چرا نمیتوانید هیچوقت حرف درس خواندن در دانشگاه تاجر شوید؟
  • چرا شما هیچوقت با داشتنِ پول، کارآفرین نمیشوید؟
  • چطور و چرا باید بدون پول کارآفرینی کرد؟
  • چطور بدون سرمایه تولید کنید و کارآفرینی در سطح عالی شوید؟
  • برای‌چه مدرک داشتن باب هر رشته برای کارآفرین شدن هیچ نیاز نیست؟
  • چاه چیزهایی در ارض ما تهدید حساب میشود اما از آنها اطلاع نداریم؟
  • از سازمان های دولتی حرف جایی که میتوانید باید پرهیز کنید
  • میلیون ها ایده ای که میتوانند ما را ثروتمند کنند را از کجا پیدا کنیم؟ چطور شروع کنیم؟
  • تولید بدون کارگاه چیست؟
  • در کشوری که ارج ارز هر نهار تغییر میکند و بر آینده آن اطمینانی نیست چرا نباید هرگز سرمایه گذاری کلان کنیم؟
  • چاه ایده هایی وجود دارند که خیر نیاز به سرمایه داشته باشیم و نه بازار بتواند با ما رقابت کند؟
  • 4 روش صرفا کاربردی کارآفرینی کدامیک است؟
  • عادت ها و پارادایم هایی که از بچگی در خرد ما وجود دارد و مانع شروع و پیشرفت ما میشود کدامند؟
  • Outsourcing یا برون سپاری چیست؟
  • و …

من اینجا نیامدم تا حرف های خوب خوب به شما بزنم، شما بازهم اضطراب زده شوید و بگم خدانگه دار بروم !
نـــه… اینطور تلف !
خود اینجا آمدم که اگر سزا کار هستید، واقعا تصمیم گرفتید موفق شوید،
به سمت شما بگویم چطور به آنچه میخواهید برسید…
__قسمتی از سخنان دکتر علی اصغر جهانگیری

ار حرف دیروز فکر میکردید  شانس ندارید و نمیتوانستید کاری را شروع کنید، این فایل صوتی عینکی مخصوص به شما میدهد که به سمت دیده تان بگذارید و تمام اطرافتان را پر از فرصت های پولسازی ببینید…

** اندرز میشود این فایل صوتی را به هیچ عنوان از ید ندید **


جاده ‌موفقیت


علی‌اصغر جهانگیری هستم. در یکی از روستاهای محروم مازندران به آوازه کندلوس به‌دنیا آمدم. پس از فارغ‌التحصیلی از رشته شیمی به کارهای جوراجور مشغول شدم حرف اینکه یک آگهی در روزنامه دیدم که سازمان ملل یک بورسیه به سمت 26 کشور درحال بسط داده بود. من با اینکه متاهل بودم و سرگرم کار، قبول شدم و به اتریش رفتم. باب بند پلیمر پلاستیک فارغ‌التحصیل و همان‌جا در اروپا استخدام شدم و صنایع پلاستیک 15 کشور اروپایی را تحت نظر گرفتم لیک پس از مدتی دلم طاقت نیاورد و به ایران بازگشتم.


 

خودمان را بشکنیم و دوباره بسازیم


من در 32 سالگی، متاهل با یک بچه و با 2 هزارتومان پس‌انداز از کار بیکار شدم. دوستم، مهندس تجارت مشوقم حیات و گفت برای اینکه خودمان را بسازیم، باید آغاز خودمان را بشکنیم. با این ایده و با جیب پوچ آغاز به‌کار کردیم. مهندس بازرگانی تحقیق کرده بود که فروش بشکه‌خالی استفاده زیادی دارد. اول آزرم می‌کشیدم و فکر می‌کردم زشت است که من، فارغ‌التحصیل‌رشته‌های مهندسی جهانگیری با 10سال سابقه مدیرعاملی تولیددارو، بشکه پوچ بفروشم لیک سرانجام دست‌به‌کار شدیم. یک وانت کرایه کردیم و هر نهار به کارخانه‌های مختلف می‌رفتیم و بشکه خالی می‌خریدیم و می‌فروختیم. پس از مدتی در بلوار رسالت یک بوتیک اجاره کردیم و حرف پولی که در این چندسال درآورده بودیم، اولین کارگاهمان را افتتاح کردیم.


 

صفت ظرفشویی با رایحه توت‌فرنگی


همیشه نبض آدم و ذائقه آنها دستم بود. می‌دانستم که خرید سرا با خانم‌هاست و اگر بتوانیم آنها را راضی کنیم موفق می‌شویم. حرف این دید و اینکه خانم‌ها از رنگ آل خوششان می‌آید،‌ اولین مایع ظرفشویی ایران با رایحه توت‌فرنگی را تولید کردیم و همان‌جا با قید کارگر روزمزد، گروه کارخانجات هگزان شروع به کار کرد. این مایع  ظرفشویی به اندکی پرطرفدار شد که بازارسیاه برایش به جاده افتاد و همه دوست داشتند آن را داشته باشند.


 

بیکاری امثال من 5 لطیفه طول می‌کشد


همان‌روزی که از تولیددارو بیرون آمدم به هیأت‌مدیره گفتم بیکاری امثال خود 5 دقیقه هم درازا نمی‌کشد البته باور نمی‌کردم چنین اتفاقی بیفتد! اما واقعا 5 لطیفه هم طول نکشید و درحال بیرون آمدن از شرکت بودم که پرده‌فروش تارک کوچه شرکت صدایم کرد و گفت: آقای مهندس هر نهار قبراق و سرحال از ایدون رد می‌شدید، چرا ناراحتید؟ گفتم بیکار شده‌ام. او گفت: بازار ضمیر اول شخص جمع هم کساد شده، ما قلاب پرده تولید می‌کردیم اما دیگر کسی نمی‌خرد چون به سمت صرفه نیست و گیره‌های آهنی به دلیل تولید سروصدا دیگر طرفدار ندارد. به سمت او گفتم چرا این گیره‌ها را با پلاستیک نمی‌سازی و او گفت: تو ار با پلاستیک بسازی چقدر قید می‌شود؟ گفتم 5/1 ریال. او گفت: تو تولید کن، من 3 ریال از حرف می‌خرم، 7 ریال به مغازه می‌فروشم و مردم هم 10 ریال آن را می‌خرند و همان‌جا سفارش 6 میلیون بست پرده گرفتم و واقعا 5 لطیفه هم بیکار نماندم.

پیوسته درآمدزا بودم


از همان بچگی درآمدزا بودم. باب 8سالگی حرف اینکه پدرم پولدار بود، سقز خروس‌نشان به روستا می‌بردم و می‌فروختم. در همه این سال‌ها کارکردم و در 23 سالگی بعدازظهرها 3 حرف کلاس شیمی داشتم و شب‌ها مسافرکشی می‌کردم، درضمن درس هم می‌خواندم. همیشه به پدرم می‌گفتم دوست دارم آدم احتشام شوم و از همان دوران دنبال سکه و سفال و قباله‌های قدیمی، دست‌نوشته و کتاب‌های باستانی بودم. آدم به سمت پدرم می‌گفتند: پسرت آشغال جمع می‌کند و او کتکم می‌زد و فلکم می‌کرد که این کار را نکنم. می‌گفت: آبرویم را می‌بری. لیک خود همیشه دوست داشتم روی پای خودم بایستم.




چرا دسته سنخ به آنها پول بدهیم


از کارآفرینانی که پول‌ها را دسته‌دسته می‌کنند و برای خارجی‌ها می‌فرستند، بدم می‌آید. این آدم‌ها گریبان هم‌وطن‌های خودشان را می‌زنند و جیب خارجی‌ها را پر می‌کنند تا مواد اولیه و محصولات آنها را بفروشند. وقتی می‌خواستم محصولاتم را تولید کنم به چند کارخانه‌دار خارجی که از دوستانم بودند، جرس زدم‌که همه‌شان گفتند پول بفرست تا مواد اولیه بفرستیم. همان‌موقع تصمیم گرفتم کاری کنم که آنها اسکناس هم‌وطنشان را فوج‌فوج کنند و از خود مواد اولیه بخرند.

ما داریم جنایت می‌کنیم


اروپایی‌هایی که بعضی از ما نوکر آنها شده‌ایم، هیچ چیز ندارند اما درکشور ما  انرژی از ماء ارزان‌تر است. حقوق یک اسم کارگر در اینجا حقوق یک روز آنها هم نیست. اگر نمی‌توانیم در ایدون پولدار شویم،‌ خودمان پشتکار نداریم. اینجا ارض فراوان در اختیار داریم، آفتاب بلند داریم، آب داریم اما متاسفانه پشتکار نداریم خلاقیت نداریم، فکر نداریم. با 1700‌دلار انرژی 1000دلار تولید می‌کنیم؛ درحالی که باب اروپا حرف 200 دلار انرژی 1000 دلار تولید دارند. در ژاپن حرف 100 دلار و در چین با 80 دلار همین‌مقدار تولید می‌کنند،‌ این‌ جنایت نیست!


 

کار درست‌کردن، سخت نیست


من به شما 18هزار دستگاه از 40هزار تومان تا 5میلیون تومان شناسایی می‌کنم که باب همین ایران تولید می‌شود و با آنها می‌توانید شغل ایجاد کنید. اقبال نباید اسکناس به جوانان بدهد، باید دستگاه و ماشین بدهد که حتی در دوران آرامش در خانه‌شان هم بتوانند کار کنند. جاسوئیچی، خودکار، شمع و صدهاهزار محصول دیگر که حرف همین ماشین‌ها درست می‌شود. دیگر نیاز نیست کارخانه‌ها کلی کارگر  و خرج سربار داشته باشند. شما اگر این وسایل را در سرا خودتان تولید کنید، می‌توانید تا به نصف قیمت چینی در بازار بفروشید وگرنه کارخانه‌های چینی با ثانیه قیمت تمام شما را کنار می‌زنند اما با این روش شما هستید که جنس ارزان و مرغوب تولید می‌کنید!

من همیشه می‌گویم که توانگر صیرورت فقط جنم می‌خواهد. چندوقت پیش به یکی از دوستانم کاری پیشنهاد دادم که ثروتمند شود، به او گفتم هر سال 6هزارتن هسته تاک باب ارومیه و آذربایجان چرخه ریخته می‌شود و کارخانه‌ها برای دفن کردن این هسته‌ها پول هم می‌دهند برای‌اینکه باعث تجمع شدن پشه و کثیفی و... می‌شود. به او گفتم یک دستگاه  3-2 میلیونی صفت اندیشمند و از این هسته‌ها روغن هسته انگور بگیرد که هیچ کارخانه‌ای باب ایران آن را تولید نمی‌کند و ما مجبوریم 500 سی‌سی از آن را با مارک ایتالیایی به سمت قیمت 5 هزارتومان بخریم.


 

 

ثروتمان را دور می‌ریزیم


چندوقت پیش حاجت به سمت اسانس و پودر میوه داشتم و وقتی کمی پشت ثانیه گشتم متوجه شدم باید با یک قیمت گزاف از اروپا وارد کنم، اما وقتی تحقیق کردم متوجه شدم تمام نهار ما  ده‌ها تن میوه له شده را که قابل خوردن نیست در تره‌بارها چرخه می‌ریزیم و کارخانه‌های کمپو‌ت‌سازی از بهر تهیه کمپوت بشره میوه‌ها را می‌کنند و در اساس بهترین قسمت میوه را دور می‌ریزند. به یکی از دوستانم گفتم ار کسی باشد که از این منابع  استفاده کند، می‌تواند نیاز کشور را از این بار تامین کرده و دیگر ما برای پودرمیوه و شهد، دستمان را جلوی خارجی‌ها دراز نمی‌کنیم.


 

 

کتاب موفقیت یعنی چه؟


هیچ اعتقادی به سمت کتاب‌های توفیق خارجی ندارم، آنها روش‌هایی از بهر خودشان دارند که به الم کشور ما نمی‌خورد. آن آقایی که کتاب توفیق برای شما می‌نویسد اگر پایش به سمت فرودگاه ما برسد تمام چیزهایی که در طول زندگی‌اش چشم زیر سؤال می‌رود و اصلا نمی‌داند چاه کند؟ چه برسد به اینکه از بهر شما تجویز موفقیت و کارآفرینی بنویسد.

این خاک پر از ثروت است. خود با این همه تلاش تنها 100 فرآورده از طبیعت تولید کرده‌ام درحالی‌که 70 هزار فرآورده از طبیعت ایران به دست می‌آید و ما از گندم تا بار و صیفی‌جات240 محصول هم تولید نمی‌کنیم.

مثل یک برنا 25 ساله کار می‌کنم و پرانرژی هستم. یک‌بار پیش آمد که حرف 14 روز نخوابیدم و پشت از آن بیماری قلبی گرفتم. بیشتر مواقع یکی‌، دو گاهنما اسم برای من به اندازه 7،6 گاهنما ارزش دارد. بعضی مواقع اینقدر کار می‌کنم که حتی ایستاده خوابم می‌برد، مثلا باب آسانسور خواب یک ‌دقیقه‌ای بازهم داشته‌ام. چندوقت پیش جرس زدند و گفتند پدرزنم پف کرده من باب شهر صنعتی البرز مشغول راه‌اندازی صنایع بسته‌بندی بودم، گفتم آفریدگار او را بیامرزد، اما من برای زنده‌ها کار می‌کنم و هروقت مردم، خودم می‌روم و از ایشان اعتذار می‌کنم. هیچ‌وقت به مجالس ختم، تولد، عروسی یا عیادت نمی‌روم. با این همه کار افزون‌تر مواقع از 12 شب به بعد برای فواد خودم کار می‌کنم و تابه‌حال 22 جلد کتاب منتشر کرده‌ام. 15 سی‌دی از مجموعه موسیقی‌های قبل از رادیو درست کرده‌ام که همه کارهایش را خودم انجام داده‌ام، تا در کار موسیقی شعرها را هم خودم می‌گویم.


 

کارخانه زدن، مرده است


حیات کارخانه زدن به‌سر آمده و سوله ساختن بزرگ‌ترین خبط است. تمام چیزی در کارخانه پدیدآوری کنید، ضرر می‌کنید چون چینی‌ها همان جنس را با کمترین ارز می‌زنند و شما با کلی کارگر ضرر خواهید کرد. باید خط‌ تولیدی راه بیندازید که حرف یک استحاله کوچک بشود، جنس جدیدی تولید کرد. کارخانه فولکس واگن پیش از جنگ جهانی ماشین تولید می‌کرد سرپرست در زمان جنگ کلاه‌جنگی ساخت‌. باید کاری کنید که ار بازار اشباع شد، بتوانید یک جنس اخیر تولید کنید. در کشاورزی 69 هزار محصول تولید شده و شما حرف یک اسکناس کوچک می‌توانید ستاره شوید. اگر می‌خواهید در تکنیک موفق شوید، باید به تولید منسوب ومربوط به‌خانه روی بیاورید. شما وقتی در اقتصاد پیروز خواهید شد که یکی از حواس‌ پنجگانه اسم را تحریک کنید. به عنوان مثال با پلاستیک می‌شود صدها الف محصول پدیدآوری کرد، اما ار با یک تکه پلاستیک چیزی درست کردید که مشتری را سرذوق آوردید، برنده‌اید والا تولید جاصابونی، جاسوئیچی و... که کاری ندارد.

چطور محبوب شوید


اگر می‌خواهید یک اسم موفق شوید باید زرنگ باشید. هرچند زبل‌بودن زحمت دارد اما رمز موفقیت همین است. مثلا خود اگر نگهبان شرکتم را بشناسم و بدانم یک پسر دارد که اسمش مهدی است و آموزشگاه می‌رود، دریک فرصت مناسب، مثلا اول مهر، حرف او سلام و علیک کنم و حال پسرش را بپرسم و برای پسرش یکسری لوازم‌التحریر به عنوان ارمغان بخرم تا ازلی فراموش نمی‌کند و کار مرا کار خودش می‌داند. چندوقت سابق یک نفر از فرانسه آمده بود و پشت من می‌گشت، به یکی از کارگرها گفته حیات آقای جهانگیری کجاست و ثانیه کارگر گفته بود آن خواجگی که دارد در ارض کار می‌کند و مثل خود ماست. آدم ما مدیری که با ماشین آخرین مدل سر کار بیاید و بخواهد کلاسش را حفظ کند، آشنا ندارند. با سادگی خودتان را بیمه کنید.


 

 

سودهای 500 درصدی


اگر دنبال 20 درصد سود باشید، ضرر کرده‌اید. پس اگر قرار است کارخانه بزنید و حرف کلی حقوق کارگر، شهرداری، جزیه و هزار جور جرم و بدبختی تازه 20 درصد سود کنید، ‌ضرر محض است. من پیوسته پشت سود 500 درصدی بوده‌ام. ایده‌های نو، سودهای 500 درصدی دارد. کار قید قیمت ندارد، ار جنسی تولید کردید که برای خودتان حیات و مردم آن را پسندیدند می‌توانید سود واقعی را از آن ببرید.

آقای جهانگیری 10سال بعد ...


فکر نمی‌کنم 10 سال دیگر زنده باشم، من حتی سنگ قبرم را هم داده‌ام ساخته‌اند. حتی کتاب زندگینامه‌ام را بازهم نوشته‌ام، ولی همچنان پرانرژی‌ام و الگو یک جوان کار می‌کنم، همان‌طور که گفتم تا توشه که زنده‌ام آرمان دارم و ار قرار است چیزی از من باقی بماند، کارهایی است که در زمان حیاتم انجام می‌دهم.


 

ورشکستگی بدنامی تلف


در ایران ورشکستگی ننگ است، اما در دنیا یک امر طبیعی است. من واحد زمان ( 74 یعنی 14سال پیش 5/2 هزارمیلیون بدهی بالا آوردم، یعنی در سن 50 سالگی همه ‌چیزم را که از دست دادم هیچ، کلی بازهم آسیب کردم. تمام نهار طلبکارها دنبالم بودند. گفتم به سمت آخر خط رسیده‌ام یا باید انهزام کنم یا خودم را بکشم، اما ناامید نشدم. 200 هزارهزار وام گرفتم و روبه‌روی مسجدالجواد یک بیاض اجاره کردم. دوباره همه‌چیز را از پوچ آغاز کردم و طولی نکشید که ایده‌هایم جواب انصاف و توانستم موفق شوم. باب همان گیرودار که طلبکارها زمین و زمان را می‌گشتند تا مرا آشکار کنند‌، با یکسری از دوستانم رفتیم شمال. پسرم هم تازه از ایالات‌متحده آمده بود. وقتی آگاهی من طنز می‌گویم و می‌خندم و با دوستانم خوشم‌، داشت دیوانه می‌شد. حرف همه‌چیز را از بین بردی و آمده‌ای شمال، داری می‌گی و می‌خندی! او حرف جوانی‌اش نمی‌فهمید که از ید دادن امید یعنی شکست. پول از دست دادن و ضرر کردن شکست نیست! متاسفانه نفت خلاقیت ما را از بین برده، من هنوز هم پر از ایده‌ام تا قید وقت دیگر آهنگ دارم نوشابه از بهر دیابتی‌ها پدیدآوری کنم، حتی یک سیگار بدون نیکوتین برای کسانی که عسرالنفس دارند درست کرده‌ام که می‌توانند بکشند. اما بانک‌ها به خود اسکناس نمی‌دهند، می‌گویم باید به امثال خود وام بدهید که کار تولید کنیم، وپولتان را هم با سودش پس بدهم.


 

تماشاگه پول


از بچگی آدم متفاوتی بودم، مثلا تمام وقتی عیدی اسکناس می‌گیرند، جمع می‌کنند و برای خودشان چیزی می‌خرند اما من پول‌ها را در کلکسیون می‌گذاشتم و پس از مدتی از این کار خوشم آمد و پشت شماره‌های عجیب‌وغریب پول‌ها رفتم و طی سال‌های مختلف یک کلکسیون از پول‌های ایرانی جمع کردم؛ مثلا پولی که قید شماره‌هایش صفر است و پولی که ناصرالدین‌شاه ثانیه را امضا کرده‌است. چند سال پیش دکتر حبیبی گفت، این پول‌ها را در یک موزه بگذار حرف تمام ببینند، گفتم چطوری؟ حرف یک موزه راست می‌کنیم و تو 2 سال این کلکسیون را به ضمیر اول شخص جمع بده حرف به جوانان نشان بدهیم که آن موزه شد تماشاگه پول که در بلوار میرداماد تهران قرار دارد. در در موزه، یک تندیس هم گذاشتند که این آلبوم صفت به جهانگیری است اما پس از چند سال آن را برداشتند، تازه بعد از 2سال که گفتیم آلبوم را پس بدهید، گفتند می‌خواهید آن را در خانه بگذارید، چه‌کار! ایدون مردم استفاده می‌کنند و ما هم بی‌غم شدیم!


 

عالیجناب‌ها


من پیوسته به اقبال گفته‌ام به کارآفرینان احترام بگذارید، این آدم‌ها پول نمی‌خواهند به آنها آغاز عالیجناب بدهید و باب سینماها و مجالس، یک ردیف صندلی بگذارید. بلیت هوایی را برایشان نصف قیمت کنید حرف بچه‌ها و جوانان ببینند و یاد بگیرند که اگر موفق شوند، عالیجناب می‌شوند و در جامعه احترام دارند. این آدم‌ها پرارزش هستند. بدبختانه بچه‌های جدید، هیچ جسم ندارند و از یک دیوار آق آدم خلاق و کارآفرین راست نمی‌شود. طبیعت آموزگاری است که باب تمام 24 ساعت شبانه‌روز درحال یاددادن است. شما به آدم‌های بزرگ این مملکت نگاه کنید، هیچ کدام‌شان را پیدا نمی‌کنید که عنوان یک روستا دنباله‌ اسم‌شان نباشد، لیک اکنون بچه‌ها را نازنازی و لوس بار می‌آوریم و بچه دبیرستانی را هم دنبالش می‌دویم و دستش را می‌گیریم. لیک قبلا اصلا اینطوری نبود. من کلاس ششم که بودم همکلاسی‌ام در باب شمرون قصابی داشت و بعد از مدرسه می‌رفت مغازه و کار می‌کرد. تمام همین‌طور بودند و کسی به پدرومادرش تکیه نمی کرد.




دانلود فایل صوتی کسب درآمد رایگان,قسمت5


» :: دانلود فایل صوتی کسب درآمد رایگان,قسمت5
قسمت 5


فایل صوتی دارای آرمان های انبوه ناب در مورد :

مشاغل خانگی

تولیدی

صنعتی 

کشاورزی

فرهنگی

هنری


پروفسور جهانگیری, اب احراز و کار ایران

 

آغاز تمام گونه کسب وکار با کمترین و نازلترین سرمایه!!!

ایده های شدنی که ما از آنها بی‌خرد هستیم

 

دارای پیش نمایش صوتی رایگان!!!


قسمت 5 فقط 100 تومان

 

از بهر کسانی که میخواهند مطمئن شوند این فایل نیز بسان سایر فایل های خرید شده از اینترنت بی کاربرد و سرکاری نیست

 

سابق نمایش را رایگان گوش کنید آنگاه اگر برایتان مفید بود بخرید!!!

 

 

 

 

شما این کارآفرین را میشناسید!

بله او را باب صدا وسیما زیاد دیدید!!!

ضیف هر هفته برنامه 626 در شبکه یک سیما

این پاس خطابه متفاوت و پر ازایده های ناب ایشان در سمینار کسب وکار


ما این سخنرانی 3 گاهنما 30 دقیقه ای را اقبال بندی کردیم, و هر قسمت از سخنرانی را در قیمت هایی بسیار نازل برایتان عرضه کردیم,

دلیل اینکه ضمیر اول شخص جمع فایل صوتی را بصورت اقبال بندی عرضه کردیم این هست که شما خیالتان تخت باشد که این یک کلاهبرداری اینترنتی نیست, و بازهم به سمت این خاطر که اگر کسی از فایل های صوتی راضی عدم حسرت پول از دست رفته اش را نخورد, کما اینکه ما مطمئنیم شما با اذن دادن به سمت اولین فایل صوتی  , بسیار راغب خواهید بود تا ادامه سخنان شکرین و صدرصد اسم دکتر در مورد کسب و کار را دنبال کنید

نکته مهمتر اینکه ما یک پیش ارائه خلاصه صوتی را قبل از دانلود در اختیارتان گذاشتیم تا باب مورد دانلود فایل ها بهتر تصمیم گیری کنید!


آزمایش حاکی است دلیل حقیقی و مشترک پیشرفت بشردر اوقات مختلف، عامل تغییر و تحول بوده که خود سبب دگرگونی های گسترده در تمامی ابعاد و جلوه های زندگی انسان شده است.
بر این اساس، سرمایه هرگز ایده را به حرکت در نمی آورد بلکه این آرمان است که محرک سرمایه است و موفقیت در احراز و کار ، با آرمان ی نوآورانه و خلاق که به همراه سرمایه کشیده به ارائه ی محصول جدید باب بازار می شود رقم می خورد. در نتیجه از بهر پیشرفت برق‌آسا و ارائه محصولات جدید، تنها راه موثر، ایجاد و توسعه شرایطی است که فعالیت های اقتصادی تنگ بتوانند تاسیس شوند و رقابت کنند.

 

علی‌اصغر جهانگیری کارآفرین اعلی کشور و یک ایده‌پرداز و تولیدکننده باذوق است که تا به حال صدها کارگاه در تمام ایران تاسیس کرده است و خیلی صفات اینچنینی دیگر دارد اما این تشریح پاکی از مردی نیست که از نزدیک او را شناختم. او یک آدم خاص است و شاید از نظر خیلی‌ها جاافتاده به نظر برسد اما از بس از جوانان پرامیدتر و قبراق‌تر است. فارغ‌التحصیل‌رشته‌های مهندسی جهانگیری را می‌توان در بین این سطرها بیشتر شناخت که ار فقط 10درصد از توان او استفاده شود بیکاری باب ایران باطل می‌شود.

 

دانلود فایل صوتی – روش های ثروتمند شدن که دانشگاه به سمت شما آموزش نمیدهند (دکتر علی اصغر جهانگیری)

آیا شما بازهم باب سردرگمی برای ثروتمند شدن به سر می برید؟
باقی سوالاتی از قبیل ؛

  • چه کارگر انجام دهید؟ آیا اصلا کاری وجود دارد؟
  • کارمند شوید یا کارآفرین؟
  • چسان بدون پول شروع کنید برای ثروتمند شدن؟
  • و …

ذهن شما را سرگرم کرده است؟ اگر اینطور است به سمت هیچ عنوان این فایل صوتی را از ید ندهید !

شما فقط باب 2:30 دقیقه به صورت کاملا فشرده تجربه ناب، حرف ارزش و حاصل نیم سده تجربه کارآفرینی و اجتهاد تحصیل کرده در سه کشور مختلف میخوانید که به شما نه با الگوهای غربی که آموزش ثانیه در بازارچه پر است ! حرف الگوهای و مدل های برازنده اجابت برای پیشرفت و ثروتمند شدن کشورمان را آموزش میدهد.



شاید کتاب های “چسان ثروتمند شوید؟ ” زیادی صفت باشید، لیک هیچ نتیجه ای نگرفته باشید و یا به قول دکتر جهانگیری در این فایل صوتی :

متاسفانه جریان اشتباهی باب دانشگاه ها رخ داده است…
ما از استادهایی که یا چهره علمی هستند و یا
استادهایی که تنها بر روی یک ایده در درازا کل زندگی شان وقت صرف کرده اند، استفاده کردیم.
باب صورتی که این ها هیچکدام الگوهایی مناسب برای شما جوانان نیستند !
از بهر پیدا کردن انموذج شما مجبورید کتاب هایی مثل “سنگ فرش های خیابان از طلاست” را که تجربه ثروتمند شدن یک فرد کره ای است را
بخرید و بخونید و بخواهید باب ایران اجرا کنید… ابـــدا چنین چیزی امکان پذیر نیست !
حتی نویسنده کتاب هم نمیتواند به آیین پیشنهادی اش در ایران ثروتمند شود…

تجویز یک مریض با آهمند دیگر فرق میکند.
شما نمیتوانید به تجویز های ثروتمند شدن افرادی در کشورهای جوراجور با شرایط مختلف تا چهره های کارآفرین قدیمی کشورمان که در شرایطی متفاوت آغاز به پیشه کرده اند، استفاده کنید و بخواهید نتایج یکسان بگیرید.



*** شما احتیاج به نسخه امروزی تاجر شدن در ایران دارید ***

از بهر آموزش این نسخه، چه کسی بهتر از  دکتر علی اصغر جهانگیری !
دکتر جهانگیری کیست؟ فردی که موسسه اقتصادی اشتغال را به سمت سازمان ملل ارائه کرده است تا صفت عالمگیر حاصل ایده های کارآفرینی راه اندازی کند و هر جوانی در هر کشوری با شرعیات و شرایط ارض خودش بخواهد با کمک کارآفرینان اجرایی کشورش ایده های این بانک را اجرایی کند.

و با افتخار 7430 واحد اجرای موفق باب بیلان خود ثبت کرده است.
اگر میخواهید افزون‌تر بدانید دکتر جهانگیری کیست، کافیست یک پوشیده به رزومه اش در وبسایت شخصی اش بزنید .

شما باب این فایل صوتی از  دکتر جهانگیری موارد اضافی یادخواهید گرفت، طوری که شاید پیش از تمام شدن فایل صوتی بخواهید آغاز کنید کارگر را همان لحظه انجام دهید که آقای دکتر پیشنهاد میدهد !

در این فایل صوتی یادمیگیرید :

  • برای‌چه همیشه باب حال نگرانی برای آینده مان هستیم؟ چطور باید از آن صفت شویم؟
  • برای‌چه جوانان نوک تیر توسعه کشور هستند؟
  • اجمال ای فوف العاده شگفت انگیز از زمان دانشجویی تا کارمندی و کارآفرینی آقای دکتر جهانگیری
  • کارآفرینی و حرفه‌کار زایی چه تفاوتی حرف همدیگر دارند؟
  • برای‌چه نباید اندرز های افرادی که فقط اشتغال زا بودند را برای کارآفرینی نشنیده بگیریم؟
  • چرا آقای دکتر جهانگیری از کارمندی با بهترین درآمد و جایگاه و ماشین از کارتل مناسبت نظر استفاء داد؟
  • تکنیک های کاربردی کارآفرینی در هر زمان و تمام شرایط
  • تکلیف اصلی کارآفرین چیست که اگر آنرا راست انجام دهد مردم حاضرند هرچقدر پول که میخواهد به او بدهند؟
  • چرا نباید هرگز از موسسه اقتصادی وام بگیرید؟
  • چرا نمیتوانید ابداً حرف درس خواندن در دانشگاه ثروتمند شوید؟
  • برای‌چه شما هیچوقت با داشتنِ پول، کارآفرین نمیشوید؟
  • چسان و برای‌چه باید بدون پول کارآفرینی کرد؟
  • چسان بری سرمایه تولید کنید و کارآفرینی در سطح عالی شوید؟
  • برای‌چه برگه داشتن در هر رشته برای کارآفرین شدن هیچ نیاز نیست؟
  • چه چیزهایی در کشور ضمیر اول شخص جمع ارعاب حساب میشود اما از آنها اطلاع نداریم؟
  • از سازمان های دولتی حرف جایی که میتوانید باید پرهیز کنید
  • میلیون ها ایده ای که میتوانند ما را ثروتمند کنند را از کجا پیدا کنیم؟ چطور آغاز کنیم؟
  • تولید بدون کارخانه چیست؟
  • در کشوری که نرخ پول تمام روز تغییر میکند و بر آینده آن اطمینانی نیست چرا نباید هرگز سرمایه گذاری کلان کنیم؟
  • چاه ایده هایی وجود دارند که نه نیاز به سمت سرمایه داشته باشیم و نه بازار بتواند با ما رقابت کند؟
  • 4 روش صرفا کاربردی کارآفرینی کدام است؟
  • خلق ها و پارادایم هایی که از کودکی باب ذهن ما وجود دارد و مانع شروع و پیشرفت ما میشود کدامند؟
  • Outsourcing یا برون سپاری چیست؟
  • و …

خود ایدون نیامدم تا حرف های خوب خوب به شما بزنم، شما هم هیجان زده شوید و بگم خدانگه دار بروم !
نـــه… اینطور نیست !
من اینجا آمدم که اگر سزا پیشه هستید، واقعا تصمیم گرفتید موفق شوید،
به شما بگویم چطور به آنچه میخواهید برسید…
__قسمتی از سخنان پزشک علی اصغر جهانگیری

اگر تا دیروز اندیشه میکردید  شانس ندارید و نمیتوانستید کاری را شروع کنید، این فایل صوتی عینکی مخصوص به شما میدهد که به سمت چشم تان بگذارید و قید اطرافتان را پر از فرصت های پولسازی ببینید…

** اندرز میشود این فایل صوتی را به هیچ عنوان از دست ندید **


راه ‌موفقیت


علی‌اصغر جهانگیری هستم. در یکی از روستاهای محروم مازندران به آوازه کندلوس به‌دنیا آمدم. پس از فارغ‌التحصیلی از بند شیمی به کارهای جوراجور مشغول شدم تا اینکه یک آگهی باب روزنامه دیدم که سازمان ملل یک بورسیه به 26 کشور درحال بسط داده بود. من با اینکه خانه‌دار بودم و مشغول کار، قبول شدم و به اتریش رفتم. در رشته پلیمر پلاستیک دانش‌آموخته و همان‌جا در اروپا استخدام شدم و صنایع پلاستیک 15 کشور اروپایی را تحت نظر گرفتم لیک پس از مدتی دلم تاب نیاورد و به ایران بازگشتم.


 

خودمان را بشکنیم و دوباره بسازیم


من باب 32 سالگی، متاهل حرف یک بچه و با 2 هزارتومان پس‌انداز از کار بیکار شدم. دوستم، فارغ‌التحصیل‌رشته‌های مهندسی بازرگانی مشوقم حیات و گفت برای اینکه خودمان را بسازیم، باید آغاز خودمان را بشکنیم. با این ایده و حرف جیب خالی شروع به‌کار کردیم. مهندس بازرگانی تحقیق کرده بود که فروش بشکه‌خالی سود اضافی دارد. اول آزرم می‌کشیدم و فکر می‌کردم بدریخت است که من، مهندس جهانگیری با 10سال سابقه مدیرعاملی تولیددارو، بشکه پوچ بفروشم لیک سرانجام دست‌به‌کار شدیم. یک وانت کرایه کردیم و هر روز به کارخانه‌های مختلف می‌رفتیم و بشکه پوچ می‌خریدیم و می‌فروختیم. پس از مدتی در خیابان رسالت یک بوتیک اجاره کردیم و با پولی که در این چندسال درآورده بودیم، اولین کارگاهمان را باز کردن کردیم.


 

مایع ظرفشویی با رایحه توت‌فرنگی


همیشه نبض آدم و چشایی آنها دستم بود. می‌دانستم که ابتیاع سرا با خانم‌هاست و اگر بتوانیم آنها را راضی کنیم موفق می‌شویم. با این دید و اینکه خانم‌ها از صبغه قرمز خوششان می‌آید،‌ آغازین مایع ظرفشویی ایران با رایحه توت‌فرنگی را تولید کردیم و همان‌جا حرف قید کارگر روزمزد، گروه کارخانجات هگزان آغاز به کار کرد. این مایع  ظرفشویی به اندکی پرطرفدار شد که بازارسیاه برایش به راه افتاد و تمام دوست داشتند آن را داشته باشند.


 

بیکاری امثال من 5 لطیفه طول می‌کشد


همان‌روزی که از تولیددارو بیرون آمدم به سمت هیأت‌مدیره گفتم بیکاری امثال من 5 لطیفه هم طول نمی‌کشد حتماً باور نمی‌کردم چنین اتفاقی بیفتد! اما واقعا 5 دقیقه هم درازا نکشید و درحال بیرون آمدن از شرکت بودم که پرده‌فروش تارک کوچه شرکت صدایم کرد و گفت: آقای فارغ‌التحصیل‌رشته‌های مهندسی هر روز قبراق و سرحال از ایدون رد می‌شدید، چرا ناراحتید؟ گفتم بیکار شده‌ام. او گفت: بازار ما هم کساد شده، ما قلاب پرده تولید می‌کردیم لیک دیگر کسی نمی‌خرد چون به سمت صرفه تلف و گیره‌های آهنی به سمت دلیل تولید سروصدا دیگر طرفدار ندارد. به او گفتم چرا این گیره‌ها را با پلاستیک نمی‌سازی و او گفت: حرف اگر با پلاستیک بسازی چقدر تمام می‌شود؟ گفتم 5/1 ریال. او گفت: تو تولید کن، من 3 ریال از تو می‌خرم، 7 ریال به بوتیک می‌فروشم و آدم هم 10 ریال آن را می‌خرند و همان‌جا سفارش 6 هزارهزار گیره پرده گرفتم و واقعا 5 دقیقه هم بیکار نماندم.

همیشه درآمدزا بودم


از همان بچگی درآمدزا بودم. در 8سالگی با اینکه پدرم پولدار بود، آدامس خروس‌نشان به آبادی می‌بردم و می‌فروختم. در همه این سال‌ها کارکردم و باب 23 سالگی بعدازظهرها 3 تا کلاس شیمی داشتم و شب‌ها مسافرکشی می‌کردم، درضمن آموزش بازهم می‌خواندم. پیوسته به پدرم می‌گفتم دوست دارم انسان احتشام شوم و از نیز زمان دنبال سکه و سفال و قباله‌های قدیمی، دست‌نوشته و کتاب‌های باستانی بودم. مردم به پدرم می‌گفتند: پسرت آشغال تجمع می‌کند و او کتکم می‌زد و فلکم می‌کرد که این کار را نکنم. می‌گفت: آبرویم را می‌بری. اما من همیشه دوست داشتم روی پای خودم بایستم.




چرا دسته سنخ به آنها پول بدهیم


از کارآفرینانی که پول‌ها را دسته‌دسته می‌کنند و برای خارجی‌ها می‌فرستند، بدم می‌آید. این آدم‌ها گریبان هم‌وطن‌های خودشان را می‌زنند و جیب خارجی‌ها را پر می‌کنند حرف ماده‌ها اولیه و محصولات آنها را بفروشند. وقتی می‌خواستم محصولاتم را تولید کنم به چند کارخانه‌دار برونی که از دوستانم بودند، زنگ زدم‌که همه‌شان گفتند اسکناس بفرست حرف مواد اولیه بفرستیم. همان‌موقع آهنگ گرفتم کاری کنم که آنها اسکناس هم‌وطنشان را دسته‌دسته کنند و از من مواد اولیه بخرند.

ما داریم جنایت می‌کنیم


اروپایی‌هایی که بعضی از ضمیر اول شخص جمع نوکر آنها شده‌ایم، ابداً چیز ندارند اما درکشور ما  توان از ماء ارزان‌تر است. حقوق یک اسم کارگر در اینجا ادرار یک نهار آنها هم نیست. اگر نمی‌توانیم در ایدون پولدار شویم،‌ خودمان اراده نداریم. اینجا ارض فراوان در اختیار داریم، خور عالی داریم، ماء داریم اما متاسفانه پشتکار نداریم خلاقیت نداریم، فکر نداریم. با 1700‌دلار توان 1000دلار تولید می‌کنیم؛ درحالی که در اروپا با 200 دلار انرژی 1000 دلار پدیدآوری دارند. در ژاپن با 100 دلار و در چین با 80 دلار همین‌مقدار تولید می‌کنند،‌ این‌ بزه نیست!


 

کار درست‌کردن، پیچیده نیست


من به شما 18هزار آلت از 40هزار تومن تا 5میلیون تومان معرفی می‌کنم که در همین ایران تولید می‌شود و با آنها می‌توانید پیشه ایجاد کنید. دولت نباید پول به سمت جوانان بدهد، باید دستگاه و ماشین بدهد که تا در اوقات فراغت در خانه‌شان بازهم بتوانند کار کنند. جاسوئیچی، خودکار، چراغ و صدهاهزار محصول دیگر که با همین ماشین‌ها درست می‌شود. دیگر نیاز تلف کارخانه‌ها کلی کارگر  و هزینه سربار داشته باشند. شما اگر این وسایل را در خانه خودتان تولید کنید، می‌توانید حتی به نصف قیمت چینی در بازار بفروشید وگرنه کارخانه‌های چینی حرف آن قیمت همه شما را کنار می‌زنند اما حرف این آیین شما هستید که جنس ارزان و مرغوب پدیدآوری می‌کنید!

خود پیوسته می‌گویم که توانگر صیرورت فقط جنم می‌خواهد. چندوقت پیش به یکی از دوستانم کاری پیشنهاد دادم که میلیونر شود، به سمت او گفتم هر سال 6هزارتن هسته تاک باب ارومیه و آذربایجان دور ریخته می‌شود و کارخانه‌ها برای دفن کردن این هسته‌ها اسکناس هم می‌دهند برای‌اینکه باعث جمع شدن پشه و کثیفی و... می‌شود. به سمت او گفتم یک دستگاه  3-2 میلیونی بخرد و از این هسته‌ها پیه هسته انگور بگیرد که ابداً کارخانه‌ای در ایران آن را پدیدآوری نمی‌کند و ما مجبوریم 500 سی‌سی از آن را با مارک ایتالیایی به سمت ارز 5 هزارتومان بخریم.


 

 

ثروتمان را دور می‌ریزیم


چندوقت پیش احتیاج به اسانس و پودر میوه داشتم و وقتی کمی دنبال ثانیه گشتم متوجه شدم باید با یک ارز گزاف از اروپا وارد کنم، اما وقتی تحقیق کردم آگاه شدم هر روز ما  ده‌ها تن میوه له شده را که برازنده خوردن تلف باب تره‌بارها دور می‌ریزیم و کارخانه‌های کمپو‌ت‌سازی برای تهیه کمپوت پوست میوه‌ها را می‌کنند و در اساس بهترین قسمت میوه را چرخه می‌ریزند. به یکی از دوستانم گفتم اگر کسی باشد که از این منابع  استفاده کند، می‌تواند نیاز کشور را از این محصول تامین کرده و دیگر ما برای پودرمیوه و شهد، دستمان را جلوی خارجی‌ها دراز نمی‌کنیم.


 

 

کتاب موفقیت یعنی چه؟


ابداً اعتقادی به کتاب‌های توفیق خارجی ندارم، آنها روش‌هایی برای خودشان دارند که به الم کشور ما نمی‌خورد. آن خواجگی که کتاب موفقیت برای شما می‌نویسد اگر پایش به سمت فرودگاه ضمیر اول شخص جمع برسد تمام چیزهایی که در طول زندگی‌اش دیده پایین سؤال می‌رود و اصلا نمی‌داند چاه کند؟ چاه برسد به سمت اینکه برای شما تجویز موفقیت و کارآفرینی بنویسد.

این خاک آکنده از نعمت است. خود حرف این همه تلاش فقط 100 فرآورده از طبیعت تولید کرده‌ام درحالی‌که 70 هزار فرآورده از طبیعت ایران به دست می‌آید و ما از حنطه تا میوه و صیفی‌جات240 محصول بازهم تولید نمی‌کنیم.

مثل یک جوان 25 ساله کار می‌کنم و پرانرژی هستم. یک‌بار سابق آمد که تا 14 روز نخوابیدم و پس از آن بیماری قلبی گرفتم. بیشتر مواقع یکی‌، دو گاهنما خواب از بهر من به اندازه 7،6 ساعت ارزش دارد. بعضی مواقع اینقدر کار می‌کنم که حتی سرپا خوابم می‌برد، به عنوان مثال در آسانسور اسم یک ‌دقیقه‌ای هم داشته‌ام. چندوقت سابق زنگ زدند و گفتند پدرزنم فوت کرده من در شهر صنعتی البرز مشغول راه‌اندازی صنایع بسته‌بندی بودم، گفتم خدا او را بیامرزد، اما من برای زنده‌ها کار می‌کنم و هروقت مردم، خودم می‌روم و از ایشان عذرخواهی می‌کنم. هیچ‌وقت به مجالس ختم، تولد، عروسی یا عیادت نمی‌روم. با این تمام کار افزون‌تر مواقع از 12 شب به سمت بعد برای دل خودم کار می‌کنم و تابه‌حال 22 جلد کتاب منتشر کرده‌ام. 15 سی‌دی از آلبوم موسیقی‌های پیش از رادیو درست کرده‌ام که همه کارهایش را خودم انجام داده‌ام، حتی باب کار موسیقی شعرها را هم خودم می‌گویم.


 

کارخانه زدن، مرده است


عمر کارخانه زدن به‌سر آمده و سالن بزرگ ساختن بزرگ‌ترین خبط است. تمام چیزی باب کارخانه تولید کنید، ضرر می‌کنید چون چینی‌ها همان جنس را با کمترین قیمت می‌زنند و شما حرف کلی کارگر ضرر خواهید کرد. باید خط‌ تولیدی راه بیندازید که با یک تغییر کوچک بشود، جنس جدیدی پدیدآوری کرد. کارخانه فولکس واگن قبل از تذکره عالمگیر ماشین تولید می‌کرد ولی در زمان جنگ کلاه‌جنگی ساخت‌. باید کاری کنید که اگر بازارچه اشباع شد، بتوانید یک کالا جدید تولید کنید. باب کشاورزی 69 الف محصول تولید شده و شما با یک پول کوچک می‌توانید ستاره شوید. اگر می‌خواهید باب صنعت پیروز شوید، باید به تولید خانگی چهر بیاورید. شما وقتی در اقتصاد موفق خواهید شد که یکی از حواس‌ پنجگانه مشتری را تحریک کنید. به عنوان مثال با پلاستیک می‌شود صدها هزار بار تولید کرد، اما ار حرف یک تکه پلاستیک چیزی درست کردید که مشتری را سرذوق آوردید، برنده‌اید وگرنه تولید جاصابونی، جاسوئیچی و... که کاری ندارد.

چطور محبوب شوید


اگر می‌خواهید یک اسم موفق شوید باید باهوش باشید. هرچند زبل‌بودن زحمت دارد اما رمز موفقیت همین است. به عنوان مثال من اگر نگهبان شرکتم را بشناسم و بدانم یک ابن دارد که اسمش مهدی است و مدرسه می‌رود، دریک فرصت مناسب، مثلا اول مهر، حرف او سلام و علیک کنم و حال پسرش را بپرسم و برای پسرش یکسری لوازم‌التحریر به سمت آغاز هدیه بخرم تا ابد فراموش نمی‌کند و کار مرا کار خودش می‌داند. چندوقت سابق یک نفر از فرانسه آمده بود و دنبال من می‌گشت، به سمت یکی از کارگرها گفته حیات آقای جهانگیری کجاست و آن کارگر گفته بود آن خواجگی که دارد در زمین کار می‌کند و الگو خود ماست. مردم ما مدیری که حرف ابزار آخرین مدل سر کار بیاید و بخواهد کلاسش را حفظ کند، دوست ندارند. حرف سادگی خودتان را بیمه کنید.


 

 

سودهای 500 درصدی


اگر پشت 20 درصد سود باشید، ضرر کرده‌اید. پشت اگر قرار است کارخانه بزنید و حرف کلی حقوق کارگر، شهرداری، عوارض و هزار قبیل جرم و بدبختی تازه 20 درصد سود کنید، ‌ضرر بی‌آمیغ است. خود همیشه دنبال سود 500 درصدی بوده‌ام. ایده‌های نو، سودهای 500 درصدی دارد. کار قید ارز ندارد، اگر جنسی تولید کردید که برای خودتان بود و آدم آن را پسندیدند می‌توانید استفاده حقیقی را از آن ببرید.

آقای جهانگیری 10سال بعد ...


فکر نمی‌کنم 10 سال دیگر جاندار باشم، خود حتی سنگ قبرم را هم داده‌ام ساخته‌اند. تا کتاب زندگینامه‌ام را هم نوشته‌ام، سرپرست همچنان پرانرژی‌ام و مثل یک جوان کار می‌کنم، همان‌طور که گفتم حرف روزی که زنده‌ام ایده دارم و اگر قرار است چیزی از من اسم بماند، کارهایی است که باب زمان حیاتم انجام می‌دهم.


 

ورشکستگی ننگ نیست


در ایران ورشکستگی ننگ است، اما باب دنیا یک قضا طبیعی است. من سال 74 یعنی 14سال سابق 5/2 میلیارد بدهی بالا آوردم، یعنی در سن 50 سالگی همه ‌چیزم را که از ید دادم هیچ، کلی هم ضرر کردم. تمام روز طلبکارها دنبالم بودند. گفتم به اختتام خط رسیده‌ام الا باید فرار کنم یا خودم را بکشم، اما آیس‌محروم نشدم. 200 هزارهزار وام گرفتم و روبه‌روی مسجدالجواد یک دفتر اجاره کردم. دوباره همه‌چیز را از پوچ آغاز کردم و طولی نکشید که ایده‌هایم جواب داد و توانستم موفق شوم. در همان بحبوحه که طلبکارها ارض و زمان را می‌گشتند تا مرا آشکار کنند‌، حرف یکسری از دوستانم رفتیم شمال. پسرم بازهم تازه از ایالات‌متحده آمده بود. وقتی آگاهی من طنز می‌گویم و می‌خندم و حرف دوستانم خوشم‌، داشت دیوانه می‌شد. گفت همه‌چیز را از بین بردی و آمده‌ای شمال، داری می‌گی و می‌خندی! او با جوانی‌اش نمی‌فهمید که از ید ادا کردن امید یعنی شکست. پول از دست دادن و ضرر کردن شکست نیست! بدبختانه نفت خلاقیت ما را از بین برده، خود هنوز هم پر از ایده‌ام تا قید وقت دیگر قصد دارم آشامیدنی برای دیابتی‌ها پدیدآوری کنم، حتی یک سیگار بدون نیکوتین برای کسانی که آسم دارند درست کرده‌ام که می‌توانند بکشند. لیک بانک‌ها به من اسکناس نمی‌دهند، می‌گویم باید به امثال خود وام بدهید که کار پدیدآوری کنیم، وپولتان را بازهم با سودش پس بدهم.


 

تماشاگه پول


از بچگی آدم متفاوتی بودم، مثلا همه وقتی عیدی پول می‌گیرند، تجمع می‌کنند و برای خودشان چیزی می‌خرند اما من پول‌ها را باب آلبوم می‌گذاشتم و پس از مدتی از این کار خوشم آمد و دنبال شماره‌های عجیب‌وغریب پول‌ها رفتم و طی سال‌های مختلف یک کلکسیون از پول‌های ایرانی جمع کردم؛ مثلا پولی که قید شماره‌هایش صفر است و پولی که ناصرالدین‌شاه ثانیه را امضا کرده‌است. چند واحد زمان ( پیش دکتر حبیبی گفت، این پول‌ها را در یک موزه بگذار حرف همه ببینند، گفتم چطوری؟ حرف یک پای‌افزار درست می‌کنیم و تو 2 سال این کلکسیون را به ضمیر اول شخص جمع بده حرف به جوانان نشان بدهیم که آن موزه شد تماشاگه پول که در خیابان میرداماد تهران قرار دارد. در ورودی موزه، یک پیکر هم گذاشتند که این مجموعه متعلق به جهانگیری است اما پس از قید واحد زمان ( آن را برداشتند، تازه بعد از 2سال که گفتیم مجموعه را پشت بدهید، گفتند می‌خواهید آن را باب خانه بگذارید، چه‌کار! ایدون مردم استفاده می‌کنند و ما بازهم بی‌خیال شدیم!


 

عالیجناب‌ها


من پیوسته به سمت دولت گفته‌ام به کارآفرینان احترام بگذارید، این آدم‌ها پول نمی‌خواهند به آنها آغاز عالیجناب بدهید و در سینماها و مجالس، یک خط صندلی بگذارید. بلیط آسمانی را برایشان نصف قیمت کنید تا بچه‌ها و جوانان ببینند و یاد بگیرند که ار پیروز شوند، عالیجناب می‌شوند و در جامعه آبرو دارند. این آدم‌ها پرارزش هستند. بدبختانه بچه‌های جدید، هیچ چیز ندارند و از یک جدار سفید انسان خلاق و کارآفرین درست نمی‌شود. طبیعت آموزگاری است که در قید 24 ساعت شبانه‌روز درحال یاددادن است. شما به آدم‌های بزرگ این مملکت نگاه کنید، هیچ کدام‌شان را پیدا نمی‌کنید که عنوان یک روستا دنباله‌ اسم‌شان نباشد، اما اکنون بچه‌ها را نازنازی و بی‌مزه بار می‌آوریم و بچه دبیرستانی را بازهم دنبالش می‌دویم و دستش را می‌گیریم. اما قبلا اصلا اینطوری نبود. من کلاس ششم که بودم همکلاسی‌ام در دروازه شمرون سلاخی داشت و بعد از مدرسه می‌رفت مغازه و کار می‌کرد. همه همین‌طور بودند و کسی به پدرومادرش تکیه نمی کرد.