گوگل مارکت

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

گوگل مارکت

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

253 والپیپر با کیفیت مخصوص طراحی


» :: 253 والپیپر با کیفیت مخصوص طرح‌ریزی
253 تصویر جمع آوری شده و ابتیاع شده با چگونگی بسیار بالا بسیار زیبا جهت استفاده در فایل های گرافیکی و استفاده های شخصی

چشم دل بگشا


» :: چشم فواد بگشا
کتاب دیده فواد بگشا بهترین کتاب در مورد جملات الهام بخش می باشد و به شما کمک می کند با تکرار جملات مثبت زندگی خود را تغییر دهید

عشق برای دلار


» :: عشق از بهر دلار
یک نمایشنامه معمایی-جنایی و انبوه زیبا برای دوست داران کتاب با قیمتی استثنایی.

<<پنج ماه پیش بود که با هاله انیس شدم میومد داروخونه یه قرص تکراری میخرید یه روز کیف پولشو اطاق گذاشت شمارشمو پیدا کردمو بهش زنگ زدم،
گفت کیف و برام بیار...

جاذبه قهر و آشتی به زندگی


» :: جذب قهر و آشتی به زندگی

جذب قهر و آشتی به سمت زندگی – اریک فروم

به صحت ضمیر اول شخص جمع هنوز زندگی را دوست می‌داریم؟ این پرسش را بعضی‌ها – ار یکسره بدون معنی ندانند- دست کم گمراه کننده می‌دانند. مگر تمام زندگی را آشنا ندارند؟ و مگر عشق به زندگی انگیزه‌ی همه‌ی اعمال ضمیر اول شخص جمع نیست؟ اگر تعیش را دوست نمی‌داشتیم و از بهر نگهداری و بهبود آن این همه تلاش نمی‌کردیم، می‌توانستیم زنده بمانیم؟ درک بین آنان که چنین می‌اندیشند و من که چنین پرسشی را مطرح میکنم، با اندکی تلاش، شاید چندان دشوار نباشد.

 جاذبه قهر و آشتی به زندگی - اریک فروم

تفاهم حرف دیگران ممکن است دشوارتر باشد. منظورم این جا آنهائی هستند که به پرسش من با گونه ایا خشم واکنش نشان میدهند. خشمگینانه میپرسند چگونه جرات میکنم به سمت این که زندگی را دوست داریم تردید کنم؟ آیا تمامی تمدن ما، شیوه ی زندگی مان، احساس های صفت مان و باورهای سیاسی مان، از همین عشق به زندگی ریشه نمیگیرد؟ آیا کسی که قید این‌سان چیزی را زیر آیت سوال میبرد بنیاد فرهنگ ما را متزلزل نمیکند؟ آمدن به تفاهم، با کسی که به برآشفتگی میآید بسیار دشوارتر است، چرا که ماهیت خشم همواره مخلوطی از عصبی شدن و حق به جانب بودن است، که هرگونه تفاهمی را دشوار میکند. به انسانی که میرنجد، آسانتر میتوان با کلماتی خردمندانه و دوستانه نزدیک شد، تا به کسی که به برآشفتگی میآید. زیرا این یکی رنجشش را حرف باوری که به سمت حقانیتش دارد میپوشاند. آنهائی که به پرسش ابتدایی خود با خشم واکنش نشان میدهند، اگر بدانند با طرح این پرسش نمیخواهم به کسی حمله کنم، بلکه میخواهم خطری را گوشزد کنم که تنها با طرح چنین پرسشی قابل اجتناب است، شاید بهتر با آن پرسش کنار بیایند.

تردیدی تلف که بدون اندکی عشق به زندگی نه هیچ بشری میتواند وجود داشته باشد و نه هیچ فرهنگی. میبینیم انسانهائی که حداقل علاقه به تعیش را از دست میدهند مجنون میشوند، خودکشی میکنند و یا بدون امیدی به بازگشت، به دام الکل و اعتیاد میافتند. جامعه هائی را هم میشناسیم که قید از هرگونه تعشق به زندگی تهی و از ویرانگری سرشار میشوند که از هم میپاشند و فرومیریزند یا در لبه ی پرتگاه قرار دارند. نمونه اش آزتکها، که قدرتشان در برابر امت کوچکی از اسپانیائیها چون خاک فروریخت. یا آلمان نازی را بخاطر آوریم که اگر به میل هیتلر پیش میرفت در روانی یک خودکشی همگانی بسمل میشد. ضمیر اول شخص جمع در دنیای غرب هنوز باب حال متلاشی شدن نیستیم، اما به گواهی نشانه های موجود، امکان این حادثه وجود دارد .