این تحقیق در اسم مالکیت فکری که از ثانیه به سمت مالکیت معنوی نیز تعبیر میشود. این نوع از مالکیت در دو شکل عمده مورد بحث رسم میگیرد که هرکدام مصادیق متفاوتی را شامل میشوند :
1- مالکیتهای ادبی و هنری، که شامل آثار سمعی و بصری، تجسمی،
مکتوب و... میباشد.
2- مالکیتهای صنعتی و تجاری که شامل اسماء
تجارتی، علائم تجارتی و صنعتی، حق اختراع، اسم دانش فنی، طرحهای صنعتی و ...
میگردد. امروزه باب ادرار هر چند مختصر
ولی حرف دقت به تکتک این شاخهها و شاخهها آنها پرداخته شده که هرکدام قابلیت
آغاز واقع صیرورت برای تحقیق و تتبع را دارا میباشند. در این نوشته جدال مالکیت فکری
به طور کلی مدنظر بوده و از این میان بیشتر شاخه مالکیتهای ادبی و هنری مورد
توجه رسم گرفته است و در مجموع سعی شده در کرانه توان، پیشینه تاریخی بحث، نظرات
فقهی و حقوقی مورد بررسی قرار گیرد و باب انتها حرف توجه به اینکه در غرب به ابعاد
گستردهتری از این موضوع توجه شده است تلاش شده حرف استعاره به قوانین اتحادیه اروپا،
اسم محترم با مصادیق جدید و راهکارهای جلوگیری از بد استفادههای مختلف از
این نوع مالکیت آشنا گردد.
اولاً: هدف از طرح موضوع، آشنایی هرچه بیشتر خوانندگان با مالکیت فکری و استعدادها و ظرفیتهای بحث میباشد حرف انگیزهها را برای تتبع هرچه بیشتر تحریک نماید. لذا به سمت برخی مسائل مانند تغییر برخی فتاوای آورده شده (فتوای آیتالله العظمی صافی گلپایگانی و بناگر حرف قولی فتوای امام خمینی یا مواضع اخیر جمهوری اسلامی ایران) پرداخته نشده است. ثانیاً با ملاحظه جمهوری اسلامی ایران در سال 1381 پیرو لایحه دولت مبنی بر پیوستن ایران به کنوانسیونهای برن و پاریس در زمینه ادرار مالکیتهای فکری و تصویب مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان، به آخرین اصلاحیههای این کنوانسیون متعهد شده است.
تاریخچه:
از ابتدای خلقت، انسان بنا حرف فطرت و طبیعتش برای تلاشهای کم یا زیاد خویش ارزش قائل بوده و در آنچه به سمت دست میآورده اعمال سلیقه میکرده و دیگران را نیز از استملاک در آن باز میداشته به سمت طوری که این حس غریزی در بشر منشاء پدیدآوردن اندوختههای شخصی و عاطفه تعلق به سمت آنها گردیده است. این احساس تنها نسبت به سمت اندوختههای غیبی او بسته نمیشده، بلکه در مورد اشعاری که میسروده، نقاشیهایی که میکشیده و یا مطالبی که مینوشته نیز اعمال میگشته. به عقیده برخی از زمانی که انسان توانسته قلم یا قلممویی باب دست بگیرد این احساس وجود داشته است. موارد متعددی از اوقات باستان باب این مورد وجود دارد به عنوان مثال: هومودور شاگرد افلاطون پس از استفاضه از محضر استاد، یادداشتهای خویش را به سیسیل برد و در آنجا فروخت. این عمل که بدون اجازه افلاطون صورت افسرده بود خیر تنها مورد شماتت اهل علم و ادب قرار گرفت بلکه خشم مردم را نیز برانگیخت.1